از اظهار دلتنگی پرهیز کنید.
هیچ یک از ما نمیتواند ادعا کند که عوامل دلتنگی آور پیرامون او وجود ندارد. دلتنگیگاه علت آشکار دارد و زمانی ناآشکار. با علتهای آشکارش میتوان مبارزه کرد ولی عوامل ناآشکار، شناخته نمیشود تا برطرفشان کرد. دلتنگی از یک نظر عامل اندیشه در کارها، یقین به بیارزشی دنیا و فریفته نشدن به آن است؛ اما زمانی که از حالت زود گذر به شکل پایدار در آید، پدیدهای ویرانگر است. سفارش به انجام دعا و تعقیب نمازها یکی بدان سبب است که معانی آن دعاها، مانع از پایداری دلتنگیهای ویرانگر است. نمازگزاری که در پی عبادت خود چنین زمزمه کند، با دلتنگی انسی نمییابد: خدایا به درستی که آمرزش تو امیدبخشتر از کردار من است و رحمتت وسیعتر از گناه من. بار خدایا، اگر من اهل و شایسته برای دریافت رحمت و مواهب تو نیستم، رحمت تو بسی اهل و شایسته است که مرا فرا گیرد. ای پوشنده عیبها و ای شنونده شکوهها! ای آن که درگاهش برای جویندگان گشاده است! ای مهربان، روزی بخش، دادرس، یکتای بیهمتا، رفیق همراه و...!
آن دلتنگی که از حالت زود گذر به شکل پایدار چهره تغییر میدهد، نوعی است که فرد خود آغازگر و تقویت کننده آن است. بدین شیوه که پیوسته از درون به خردهگیری از خویش میپردازد و یکایک قوایش را به محاکمه میگیرد؛ خود را برای هر کار ناموفقش ملامت میکند و نارسایی و ناکامیاش را بزرگ جلوه میدهد. به همین سبب همیشه پیرامونش را تار و سرانجام کارهایش را تباه و بینتیجه میپندارد.
بدانید که آغاز بیشتر افسردگیهای مرموز، دلتنگیهای ساده بوده است. پس تصمیم بگیرید تا آن جا که ممکن است ذهن و اعصاب خود را در اختیار دلتنگی قرار ندهید که پس از مدتی در اعماق جانتان لانه میکند و آنگاه دیگر به سادگی شما را ترک نمیکند تا آرام آرام یکایک نیروهایتان را مرموزانه فرسوده کند. گرفتاریها و مشکلات را ورزشگاه پرورش نیروهای نهفته خود قرار دهید نه سببی برای تعطیل کردن فعالیتها. تا شما در مسیر خود با موانع و مشکلات روبه رو نشوید، بخش عمده قدرت تجزیه و تحلیل مغزتان به کار نمیافتد و درون مایه شکیبایی و دوراندیشیتان هویدا نمیگردد. زمانی که شما در هر گفتوگوی دوستانه یا خانوادگی از مشکلات و کاستیها و ناکامیهایتان سخن میگویید، افزون بر این که دیگران را دلسرد و دلتنگ میکنید، از درون به جنگ سلولهای مغز و اعصابتان رفتهاید و آنها راخسته و فرسوده کرده و توان انجام کار را، با رفتار خود، از دست دادهاید.
رویدادها ( فرایند مداری یا نتیجه مداری ) کدام ؟
آیا شما فکر میکنید زندگی سراسر تحمل دشواری است؟ آیا هیچ کس شما را دوست ندارد؟ آیا شما در کارهایتان پیوسته دچار بد اقبالی میشوید؟ آیا گمان میکنید به سبب نوعی ناتوانی جسمی یا ذهنی پیشرفتی نخواهید کرد؟
پاسخ این پرسشها را جز خود شما کسی تعیین نمیکند. تصمیم با شما است که برای این پرسشها چه پاسخی دارید. زیاده نیست اگر بگوییم ما هر طور میاندیشیم، برایمان رخ خواهد داد. هر چند هیچ نمیتوان سهم عوامل جانبی تأثیر گذار بر زندگی ما را نادیده گرفت، مهمترین سهم را ذهن خود ما رقم میزند. همه رفتارهای ما از ذهن فرمان میگیرد. کسی که از درون ذهن خویش، برای خود موفقیتی را روا نمیداند، عوامل بیرون از وجودش برای نیل او به موفقیت کمکی به وی نمیکند. اگر زمینهای نیز برای او فراهم شود، ناپایدار است. گویا همه عوامل بیرونی منتظر خود مایند که به آنها چه فرمانی میدهیم. اگر کسی زندگی را «سراسر تحمل دشواری» تعریف کند یا بپندارد که همیشه دچار بد اقبالی است، گویا همه پدیدهها همین گونه که او میا ندیشیم تنظیم میشود؛ درست همانند ساعتی که آن را برای زنگ زدن در ساعت معین، تنظیم میکنند.
وقتی شما به سبب نوعی ناتوانی جسمی یا ذهنی راه بسیاری از موفقیتها را بر خود بسته بدانید، گویا همه چیز همان طور خواهد شد که شما احساس میکنید. روان شناسان این پدیده را «جادوی ذهن» میخوانند. آن خوشبینی که در گفتار پیشوایان آسمانی مورد سفارش جدی قرار گرفته است تنها ویژه «خوشبینی به رفتار دیگران» نیست. همه ما باید به استعدادهای درونی خویش خوشبین باشیم. خود راناتوان از به دست آوردن هیچ موفقیتی نپنداریم. با تخیّلات منفی، سد راه موفقیت خود نباشیم و بیسبب عوامل بیرونی تأثیرگذار بر موفقیتهای خود را، با افکار اشتباه و مأیوسانه، بر ضد خود بسیج نکنیم.پس تصمیم با خود شما است که چگونه آینده را رقم زنید.
در هر موقعیت که قرار گرفتید قدرشناس آن باشید.
به درستی معلوم نیست چرا گروه بیشماری از مردم همیشه در جستوجوی لذتهایی هستند که قرار است به احتمال در آینده بدان دست یابند. آنها خود را مسافرِ مقصدی میدانند که لذت هایش را فقط در مقصد به مهمانانش هدیه میکند. غافل از آن که لذت سفر، در طول سفر است نه فقط هنگام رسیدن به مقصد؛ به ویژه آن که در خیلی از سفرها در مقصد لذتی نهفته نیست و شادکامیهای بین راه است که مسافرت را لذتبخش میکند. پس بیایید در هر موقعیت که قرار گرفتهاید قدرشناس آن باشید. همه شادیها در آینده موهوم جای ندارد. امروز نیز آینده دیروز است که باید سپاسگزار نعمتهایش بود. اگر در کنار پدر و مادر زندگی میکنید یا میان دوستان، در سالهای آغاز تحصیل هستید یا پایان آن، موقعیت اقتصادی متوسطی دارید یا ندارید، همه را آن گونه که انتظار میرود قدر بدانید. اگر قدرشناسی بخشی از جهانبینی شما قرار گیرد، خواهید دید که همه چیز برایتان دلچسب و شادی آور میشود. مطمئن باشید، با وجود این خصیصه، عوامل ناخوشایند زندگی بر شما پیروز نمیشود و به تدریج خواهید دید که در همه زمینهها تحولات چشمگیری برایتان پدید خواهد آمد.
هرگز این قانون طبیعت را از یاد نبرید که «در زندگی سپاس هر نعمت را که به جای آورید، بیشتر در خدمتتان قرار میگیرد و آنگاه با نیروی آن بهتر میتوانید با ناملایمات مبارزه کنید یا دست کم با آنها به سازگاری برسید.» از وضع خود و خانواده و محیط و استاد گلهمند نباشید. کوشش برای بهتر سازی این امور به مفهوم گلهمندی از آنها نیست. پدیدههای پیرامون ما نیز، همانند اشخاص، خوب در مییابند که شما سپاسگزار وجود آنهایید یا ناسپاس. به فرموده خدای متعال: اگر شیوه سپاسگزاری پیش گیرید، بر [نعمتهای] شما افزوده میگردد و اگر ناسپاس باشید، عذاب الهی شدید است (سوره ابراهیم، آیه 7 ) بیشتر افراد از احسان و محبت به کسی که قدرشناس محبت نیست، دریغ دارند هر چند وی از دیگر امتیازات اخلاقی برخوردار باشد. به عکس به فردی که از میان همه امتیازات فقط قدرشناسی را پیشه خود کرده است، خرسندترند و از هر گونه احسان و محبت به وی دریغ نمی ورزند.