مبحث

گذر گاه عافیت

مبحث

گذر گاه عافیت

کدام درمان چاقی مناسب شماست؟


در بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران 70 درصد افراد بالای 20 سال در شهرهای بزرگ دچار اضافه وزن هستند و نزدیک به 50 درصد افراد دچار چاقی هستند و به طور کلی این چاقی در زنان شایع تر است. در واقع 30 سال قبل، میانسالان و افراد مسن، دچار چاقی بوده اند اما در سالهای اخیر، چاقی در جوانان، نوجوانان و حتی کودکان نیز دیده می شود. به طوری که 30% از کودکان و نوجوانان کشورهای پیشرفته چاق هستند.


چرا چاقی خطرناک است؟

چاقی باعث افزایش خطر ابتلا به دیابت، فشارخون، بالارفتن چربی خون، بیماری های قلبی عروقی و سکته مغزی، سنگ کیسه صفرا، برخی سرطانها، تنگی نفس، استئو آرتریت، افسردگی و کمبود اعتماد به نفس می شود.

وزن ایده آل چقدر است؟

روش های متعددی برای محاسبه وزن ایده آل وجود دارد ولی اندازه گیری شاخص توده بدن یا همان BMI روش کاربردی تر است. در این روش وزن (به Kg) را به مجذور قد (به متر) تقسیم کرده و نتیجه تعیین کننده میزان تناسب اندام یا چاقی فرد خواهد بود و بر اساس جدول زیر قابل تفسیر است:

BMIتفسیر
کمتر از 18/5کمبود وزن
18/5 تا 25نرمال
25 تا 30اضافه وزن
30 تا 35چاقی متوسط
35 تا 40چاقی شدید
بیشتر از 40چاقی مرضی

حال با توجه به BMI خود به دنبال روش مناسب درمان چاقی خود باشید.

چگونه چاقی را درمان کنید؟

هدف از درمان چاقی، رسیدن به وزن مناسب است که سلامت فرد را به دنبال دارد و برای رسیدن به وزن مناسب باید رژیم غذایی و سبک زندگی را تغییر داد و بر فعالیت ورزشی و فیزیکی افزود. علاوه بر آن پزشک می تواند با تشخیص نوع چاقی با تجویز داروهای خاص و یا دستگاه های لاغری و یا عمل جراحی به فرد چاق کمک کند به وزن مناسب برسد و سالم زندگی کند.

برای انتخاب راحتر روش درمانی، افراد را به چند گروه تقسیم می کنیم:

گروه اول = افرادی که BMI پایین تر از 18/5 داشته، این افراد دارای کمبود وزن بوده و پس از مشخص شدن علت لاغری، به درمان پرداخته می شود.

گروه دوم = افرادی که BMI بین 18/5 تا 25 داشته، این افراد نرمال بوده و نیاز به اقدام خاصی ندارند و باید مواظب افزایش وزن خود باشند.

گروه سوم = افرادی که دارای BMI بین 25 تا 30 هستند، این افراد دارای اضافه وزن بوده و چاق محسوب نمی شوند. این گروه باید از رژیم های غذایی و ورزش استفاده کرده و برای چاقی های موضعی می توان از دستگاههای لاغری و لیزر لیپولیز استفاده کرد.

گروه چهارم = افردی که دارای BMI 30 تا 35 بوده، دچار چاقی نوع 1 یا متوسط بوده و بهترین درمان این افراد ، رژیم غذایی و ورزش و استفاده از دستگاه های لاغری و در صورت جواب ندادن به این روش می توان از بالون معده استفاده کرد.

گروه پنجم = افرادی که دارای BMI 35 تا 40 بوده، دچار چاقی نوع 2 یا شدید بوده و بهترین درمان این گروه اسلیو معده می باشد.


گروه ششم = افرادی که BMI بالای 40 دارند.این افراد دارای چاقی درجه ی 3 یا چاقی مفرط و به عبارتی چاقی مرضی بوده که بهترین درمان بای پس معده می باشد.

از نوازندگی پیانو در کافه‌های اتریش تا تاسیس فروشگاه بیلا

کارل ولاشک موسس فروشگاه‌های زنجیره ای اتریشی بیلا، با ثروت 4/4 میلیارد دلار در جایگاه صد و هشتاد و نهم ثروتمندان دنیا در سال 2010 قرار دارد. به گفته مجله ترند ولاشک یکی از 5 ثروتمند اتریش به شمار می‌رود. ولاشک در واقع ثروتمندترین فرد بومی‌اتریش به شمار می‌رود.
الهام جوادی- کارل ولاشک در 4 آگوست سال 1917 در وین در اتریش متولد شد. او به دبیرستان ژوزف‌استد رفت. او همچنین هفت ترم در رشته شیمی‌در دانشگاه فنی وین تحصیل کرد. ولاشک در سال 1938 به ارتش اتریش در جنگ جهانی دوم اعزام شد. وی همواره بزرگترین خوشبختی خود را جان سالم به در بردن از جنگ می‌داند.
کارل ولاشک بعد از جنگ جهانی دوم با نام مستعار چارلی واکر و به عنوان پیانیست و رهبر گروه موسیقی در رستوران‌ها و کافه‌ها مشغول به کار بود. او همیشه آرزو داشت رستوران یا کافه‌ای برای خود باز کند، اما به دلیل نداشتن منابع مالی کافی نتوانست این کار را انجام دهد.
ولاشک در سال 1953 یک عطر فروشی باز کرد که در آن عطر، ادکلن و لوازم آرایشی و بهداشتی برند دار را با قیمت‌های تخفیف دار به فروش می‌رساند. در سال 1955 و به دنبال آزادسازی اقتصادی صنعت خرده فروشی، ولاشک به تدریج کسب و کار خود را با نام شرکت تجاری کالاهای مصرفی کارل ولاشک (WKW) رشد داد و تا سال 1960 توانست در حدود 45 شعبه برای شرکت تاسیس کند. ولاشک تصمیم گرفت این ایده کسب و کار خود را به کسب و کار تجارت مواد غذایی منتقل کند و با معرفی یک سیستم سلف‌سرویس و با انتخاب نام بیلا برای شعب شرکت خود این کار را در سال 1961 آغاز کرد. بیلا به معنای فروشگاه ارزان تر است.
کسب وکار بیلا در سال 1990 به خارج از مرزهای اتریش نیز گسترش یافت. در حال حاضر بیلا اتریش (بیش از 1000 شعبه) و کشورهایی چون‌ بلژیک، کرواسی،‌ جمهوری چک،‌ ایتالیا،‌ هلند، رومانی،‌ روسیه،‌ اسلواکی، بلغارستان و اوکراین فعالیت دارد. در سال 2007 تعداد کارکنان بیلا در حدود 16320 نفر اعلام شده بود. دفتر مرکزی این شرکت در وینر نودورف واقع شده است.
کارل ولاشک شرکت بیلا را در سال 1996 به قیمت 1/1 میلیارد دلار به شرکت آلمانی REWE فروخت. وی از آن زمان به عنوان یک سرمایه‌گذار در املاک و مستغلات مشغول به کار است. بنیادهای خصوصی با نام‌های آمیزولا، استرلا و ارمیون دارایی‌های او در زمینه املاک را مدیریت می‌کنند. ولاشک در حال حاضر مالک بیش از 100 ملک شامل هتل 5ستاره رادیسون در سالزبورگ، ساختمان تاریخی بازار سهام وین، چهارقصر در وین و چندین برج تجاری در اتریش است. او بزرگترین مالک زمین و املاک در اتریش به شمار می‌رود.
کارل ولاشک تاکنون چندین جایزه و مدال افتخار دریافت کرده که شامل مدال نقره بزرگ ستاره دار به خاطر خدمات شایان توجه به جمهوری اتریش در سال 2009، مدال افتخار طلایی پایتخت اتریش، وین، ‌در سال 2004، مدال طلایی بزرگ برای خدمات به جمهوری اتریش در سال 1994 و مدال طلایی برای خدمات به منطقه وین در سال 1989 می‌شود.
همچنین دو کتاب از داستان زندگی ولاشک به نام‌های «داستان موفقیت کارل ولاشک» و «از یک پیانیست تا مالک بیلا» به چاپ رسیده است.
کارل ولاشک چهار بار ازدواج کرد که سه بار به طلاق منجر شد. همسر آخر وی از دنیا رفته است. ولاشک‌ دو فرزند دارد و در حال حاضر ساکن شهر وین است.

«سای» که از شدت فقر تصمیم گرفت میلیاردر شود

«سای» که از شدت فقر تصمیم گرفت میلیاردر شود

هنری سای ثروتمندترین فرد در فیلیپین است. وی با ثروت 2/4میلیارد‌‌ دلار در جایگاه دویست و یکم ثروتمندان جهان در سال 2010 قرار دارد.
الهام جوادی- هنری سای در 25 اکتبر سال 1924 در زیامن در چین و در خانواده ای فقیر متولد شد. نام اصلی او سای چی سینگ ( به معنای دستیابی به موفقیت بی‌نهایت) است. او از همان کودکی فردی با انگیزه بود و در هر کاری که انجام می‌داد به دنبال موفقیت بود. پدر وی زمانی که هنری یک کودک نوپا بود خانواده را‌ترک کرد. پدر او یک تاجر بود که به دنبال فرصت‌های مناسب در مکانی که به نظر می‌آمد رشد اقتصادی محتملی داشته باشد می‌گشت. در آن زمان نیز فیلیپین کشوری بود که این مشخصه را داشت. هنری نیز با الهام از پدرش تصمیم داشت یک تاجر شود. او در همان سنین کودکی هیچ فکری به غیر از تاجر شدن در سر نمی‌پروراند. سای بنابراین در سن 12 سالگی به دنبال راه پدرش به فیلیپین مهاجرت کرد. زمانی که هنری به مانیلا رسید تا به پدرش بپیوندد انتظار چیزی را که دید نداشت. او می‌گوید: زمانی که پدرم را دیدم گریه کردم چون او بسیار فقیر بود. این پدر و پسر در فیلیپین در فضایی به اندازه سی متر مربع در خیابانی کثیف در منطقه کویاپو در مرکز مانیلا زندگی می‌کردند. دیدن پدر در چنین وضعیت رقت باری به شدت هنری را تحت تاثیر قرار داد. پدر هنری مالک یک مغازه خوار و بار فروشی بسیار کوچک در خیابان اچاگو بود. هنری سای جوان از آن زمان تنها یک هدف در زندگی داشت و آن هم تلاش برای رسیدن به اوج و غلبه بر دنیای خشن فقر از طریق سخت‌کوشی و صرفه‌جویی بود. سای ارزش و اهمیت صداقت و صبر در کسب‌وکار را درک کرده بود. زندگی سخت پدر به عنوان یک مغازه‌دار ساده زمانی که پسرش به عنوان دستیار به او پیوست کمی‌ ساده‌تر شد. هنری هر روز به بازار می‌رفت تا از عمده‌فروشان کالا بخرد و سپس آنها را به تنهایی برای فروش به مغازه پدر می‌آورد. پدر و پسر هر دو هر روز از صبح زود تا دیروقت کار می‌کردند و پشت پیشخوان مغازه که هر شب آن را تمیز می‌کردند، می‌خوابیدند.
وضع هنری و پدرش در این کشور به تدریج بهتر شد و سای توانست در کلاس اول ثبت نام کند. البته برای این نوجوان تحصیل و یادگیری زبان انگلیسی همزمان با کار بسیار سخت بود. در زمان جنگ جهانی دوم اقتصاد فیلیپین سقوط کرد و به همین دلیل پدر هنری به چین بازگشت، اما هنری سای هیچ وقت تسلیم نشد و تصمیم گرفت در فیلیپین باقی بماند. او تلاش کرد با فروش کفش‌های ارزان قیمت آمریکایی به کسب و کار باز گردد. او البته برای دوباره ساختن کسب‌و‌کارش به وام احتیاج داشت و توانست در سال 1949 وامی‌به مبلغ یک میلیون پزوس فیلیپین از بانک چین دریافت کند. سای برای ارتقای مهارت‌های کارآفرینی خود در تجارت در سال 1950 به دانشگاه فار ایسترن رفت و در رشته بازرگانی به تحصیل پرداخت. در همین مقطع هم بود که او پس از دریافت تابعیت فیلیپین نام خود را به هنری سای تغییر داد. هنری دو سال بعد به خاطر فشار کاری تحصیل خود را رها کرد.
در همین دوران هنری سای متوجه تولد دوباره اقتصاد فیلیپین شد و با بازگشایی یک فروشگاه کفش از این فرصت استفاده کرد. وی اولین فروشگاه خود با نام شومارت را در مرکز مانیلا تاسیس کرد و مفهوم جدیدی از فروشگاه‌های زنجیره‌ای برای کفش را در کشور معرفی کرد. این فروشگاه به سرعت مشهور شد و سای توانست تعداد فروشگاه‌های خود را به سه فروشگاه برساند. سای بعدا نام فروشگاه‌های خود به SM ( مخفف Shoemart) تغییر داد. کسب و کار سای به حوزه‌های دیگر نیز گسترش یافت، به‌طوری که در حال حاضر شرکت اس ‌ام بزرگ‌ترین فروشگاه زنجیره ای در فیلیپین به شمار می‌رود. این شرکت در حال حاضر 36 فروشگاه در فیلیپین دارد و به دنبال گسترش هرچه بیشتر در چین است. هنری سای ازدواج کرده و 6 فرزند دارد و در حال حاضر ساکن مانیلا در فیلیپین است.

میلیاردر سوپرمارکت‌ها

میلیاردر سوپر مارکت ‌ها

رونالد برکل یکی از سرمایه‌گذاران بزرگ آمریکایی است که با ثروت 2/3 میلیارد دلار در سال 2010 در جایگاه دویست و نود و هفتم ثروتمندان جهان در فهرست فوربز قرار گرفت. او ثروت خود را از سرمایه‌گذاری و همچنین از صنعت سوپرمارکت‌ها بدست آورده است.
الهام جوادی- 

رونالد وین برکل در 12 نوامبر سال 1952 در پومونا در کالیفرنیا متولد شد. رونالد برکل اولین بار در 13 سالگی و با کار به عنوان یک وردست در مغازه خواربار فروشی پدرش به کسب و کار سوپرمارکت‌ها وارد شد. او تحصیلات خود را تا پایان دوره دبیرستان ادامه داد اما کمی ‌پس از ورود به کالج تحصیلات خود را رها کرد و بنگاهی به نام شرکت‌های یوکایپا را راه اندازی کرد. ‌این شرکت در زمینه فروشگاه‌های زنجیره‌ای، تولید و توزیع سرمایه‌گذاری می‌کند. رونالد برکل شرکت یوکایپا را در سال 1986 در لس آنجلس تاسیس کرد. کار اصلی ‌این شرکت در زمینه خرید‌های استقراضی و سرمایه‌گذاری در سوپرمارکت‌ها و فروشگاه‌های خواربار زنجیره‌ای است. رونالد برکل اولین فروشگاه خود، فروشگاه جرگنسن را در سال 1986 خرید.
شرکت یوکایپا در دهه 1980 تعدادی سرمایه‌گذاری به شکل پراکنده انجام داد، اما در دهه 1990 شروع به یک سرمایه‌گذاری متمرکز در فروشگاه‌های زنجیره‌ای ساحل غربی (وست کاوست) کرد.‌این شرکت اخیرا فروشگاه‌های وایلد اوتز در لکورادو، فروشگاه‌های پت مارک در نیو جرسی و فروشگاه‌های سوپروالو در مینسوتا را خریده است.
رونالد برکل در حال حاضر رییس هیات مدیره و سهامدار اصلی شرکت‌های زیادی از جمله شرکت الاینس انترتینمنت (یک شرکت توزیع نرم افزار‌های بازی، موسیقی و فیلم)، شرکت مواد غذایی گلدن استیت ( یک شرکت تولید مواد غذایی و نوشیدنی در لس آنجلس با درآمد بیش از 3 میلیارد دلار و 3000 کارمند در سال 2007)‌، دامینیکز ( یک شرکت فروشگاه‌های زنجیریه‌ای در شیکاگو)، فرد میر(شرکت ابر سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای در پورتلند اورگان )‌، رالفز (یک فروشگاه زنجیره‌ای بزرگ در کالیفرنیای جنوبی و بزرگترین زیرمجموعه فروشگاه‌های زنجیره‌ای کروگر در‌ایالت سینسیناتی) و فود فور لس ( یک شرکت فروشگاه زنجیره‌ای که مالک آن شرکت فروشگا‌های زنجیره‌ای کروگر است) است. او در حال حاضر یکی از اعضای هیات مدیره شرکت‌های اوکسیدنتال پترولیوم (یک شرکت اکتشاف و استخراج و تولید نفت و گاز در‌ایالات متحده با درآمد 5/15 میلیارد دلاری و بیش از 10 هزار کارمند)‌، KB هوم (یک شرکت خانه‌سازی در‌ایالات متحده که در فهرست 500 شرکت برتر فورچون قرار دارد و دفتر مرکزی آن در لس‌آنجلس واقع شده است) و شرکت یاهو است.
رونالد برکل از طرفداران و حامیان حزب دموکرات در‌ ایالات متحده است. وی همچنین یکی از مالکان تیم پنگوئن‌های پیتزبورگ در لیگ‌هاکی ملی در‌ایالات متحده است.
رونالد برکل ازدواج کرده اما در سال 2003 از همسر خود جدا شده است. او سه فرزند دارد و ساکن لس‌آنجلس در ‌ایالت کالیفرنیا است.

بیلیونرها

بیلیونرهای ایرانی

سامانه ویکیپدیا به نقل از چند منبع معتبر جهانی اسامی بیلیونرهای ایرانی را منتشر کرده است.در این رده بندی اسامی ایرانیانی که حداقل ۱۰۰میلیون دلار آمریکا ثروت دارند دیده می شود...
سامانه ویکیپدیا به نقل از چند منبع معتبر جهانی اسامی بیلیونرهای ایرانی را منتشر کرده است.در این رده بندی اسامی ایرانیانی که حداقل ۱۰۰میلیون دلار آمریکا ثروت دارند دیده می شود.

۱- در صدر این فهرست سام نظریان با سرمایه ای بالغ بر ۱۲ بیلیون دلار در جایگاه اول قرار دارد.سام نظریان ۳۶ ساله، متولد ۱۳۵۴ در یک خانوادهٔ یهودی در ایران، فرزند یونس نظریان بنیانگذار شرکت بزرگ کوالکام و فارغ التحصیل دانشگاههای نیویورک و کالیفرنیای جنوبی است. نظریان بنیانگذار و مدیر عامل شرکت SBE Entertainment Group و سرمایه گذار معتبر ترین و پرشکوه ترین تاسیسات تفریحی در لس آنجلس، لاس وگاس و میامی است.گفتنی است که شعبه یکی از کلوب های وی همزمان با بازی حامد حدادی درآن ورزشگاه افتتاح شد.


لازم به ذکر است که ماشین وی تنها ۱ میلیون دلار قیمت دارد.



۲- نفر دوم این فهرست پیر امیدیار معروف و مالک سایت ای بی است.ثروت وی در سال ۲۰۱۱ ۶/۷ بیلیون دلار برآورد شده است.وی که جایگاه ۲۹ ثروتمندان جهان را به نام خود کرده است، رئیس و موسس سایت ای‌بی (e-bay) اولین و معروفترین وب‌گاه مخصوص حراج و خرید و فروش اینترنتی است که تا آخر سال ۱۹۹۸ ۱/۲ میلیون عضو ۷۵۰ میلیون دلار حجم معاملات و حدود ۸ میلیون دلار سود کسب کرده بود .این شرکت بیش از ۶۰۰۰ کارمند ۴۶ میلیون مشتری ثبت شده و ۴۴۱ میلیون دلار سود خالص در سال ۲۰۰۵ داشته‌است.




۳- جایگاه بعدی در اختیار مانی مشعوف است.وی یک تاجر ایرانی آمریکایی و بنیانگذار و رئیس bebe stores, inc است. مانی مشعوف ۶۸ ساله پیش از افتتاح اولین بوتیک زنانه خود در سال ۱۹۷۶، استیک فروشی داشته است. ثروت وی ۱/۳ بیلیون دلار تخمین زده شده است. او در اواخر دهه محصولات خود را در سریالهای محبوب تلویزیونی آمریکا بطور غیر مستقیم معرفی می‌کرد و در سال ۱۹۹۸ شرکتش را سهامی‌ عام کرد.




۴- نفر بعدی فهرست منتشر شده ناصر داوود خلیلی است. داوود خلیلی ۴۶ ساله از ثروتمندترین افراد بریتانیا نیز معرفی شده است. ثروت وی در حدود ۱ بیلیون دلار تخمین زده شده است.وی حتی از ملکه انگلستان نیز ثروتمندتر است.

داوود خلیلی به خاطر داشتن مجموعه‌ای از آثار هنری مشهور شده است. بخش عمده دارایی او را مجموعه‌ای از آثار هنری ایرانی و اسلامی تشکیل می‌دهد که بالغ بر ۲۰٫۰۰۰ شیء هنری و عتیقه و مجموعه آثار هنری ایرانی و اسلامی اش تشکیل می دهد که خود او ارزش آن را بیش از یک میلیارد پوند می داند.




۵- جایگاه بعدی فهرست در اختیار امید کردستانی است.وی ۴۸ سال سن دارد و نایب‌رئیس ارشد بخش فروش و عملکرد جهانی شرکت گوگل است. او دارای سابقه‌ای بیش از ۱۲ سال در زمینه فناوری سطح بالا در شرکت‌های پیشروی اینترنتی مانند نت‌اسکیپ است. او همچنین نائب‌رئیس بخش توسعهٔ کسب و کار و فروش در این شرکت بود و توانست بازده مالی وب‌گاه نت‌اسکیپ را در عرض ۱۸ ماه از ۸۸ میلیون دلار در سال به بیش از ۲۰۰ میلیون دلار در سال برساند.


او یکی از ثروتمندترین ساکنین کالیفرنیای شمالی است. مجله سن خوزه ارزش دارایی‌های وی را ۱٫۹ میلیارد دلار برآورد کرده است.همچنین ماهنامه فوربس وی را به عنوان دومین ثروتمند ایرانی در جهان معرفی می کند.



۶- اسحاق لاریان نفر بعدی این فهرست است.وی ۵۵ سال سن دارد و ثروتش بالغ بر ۷۲۳ میلیون دلار تخمین زده شده است.اسحاق لاریان سازنده عروسک های «برتز» متولد ١٣٣٢ درشهر کاشان است. او هم اکنون صاحب «ام جی ای» بزرگ ترین کارخانه عروسک سازی جهان است که توسط یک فرد و بدون سرمایه گذاری شرکا اداره می شود.


او در سال ٢٠٠٠ تصمیم به ساختن عروسک های «برتز» گرفت که دو نوع از این عروسک ها به نام های ایرانی فرزندان او ، کامران و یاسمین خوانده می شوند. 



۷- نفر بعدی پل مریج است.وی ۶۵ سال سن دارد و مخترع و مالک هات پاکتس است.ثروت وی ۶۰۰ میلیون دلار برآورد شده است.




۸- ایرانی بیلیونر بعدی،پسر علی خسروشاهی بنیان گذار کارخانجات مینو است.ثروت وی ۵۹۲میلیون دلار برآورد شده است.خسروشاهی ثروتمندترین ایرانی مقیم کاناداست.


حسن خسروشاهی کارآفرین کانادایی ایرانی تبار متولد ۱۳۱۹ در شهر تهران است .وی مالک و موسس فروشگاه‌های زنجیره‌ای قطعات الکترونیکی به نام Future Shop است وتعداد شعبات شرکت وی در آمریکای شمالی به ۱۱۸ میرسد.



۹- نفر بعدی که جوان ترین ثروتمند ایرانی است با ۱۷ سال سن ثروتی بالغ بر ۱۲۲ میلیون دلار دارد.علی الدوبیخی مالک شرکت Camel Trading Group است.

افراد موفق پیش از صرف صبحانه چه می‌کنند؟

افراد موفق پیش از صرف صبحانه چه می‌کنند؟

صبح زمان خوبی برای انجام بسیاری از امور است، زمانی که دیگران مزاحمت و وقفه کمتری بین کارهایی ما ایجاد می‌کنند و می‌توانیم با راحتی بیشتری به انجام امور خود بپردازیم.

زومیت: صبح زمان خوبی برای انجام بسیاری از امور است، زمانی که دیگران مزاحمت و وقفه کمتری بین کارهایی ما ایجاد می‌کنند و می‌توانیم با راحتی بیشتری به انجام امور خود بپردازیم. از این گذشته بعد از سپری کردن خواب شب، منبع انرژی‌مان به خوبی پر و پیمان می‌شود و بدین ترتیب انجام اموری چون تصمیم‌گیری‌های استراتژیک و مهم زندگی و یا حتی پرداختن به ورزش می‌تواند گزینه‌ای خوبی باشد. اما اگر ایده‌های بزرگی در سر دارید، چگونه می‌توان از این فرصت طلایی برای نیل به اهداف و آرمان‌ها بهره شایسته و بایسته را برد؟ برای کسب اطلاع بیشتر در این مورد، با ما همراه باشید

1. حساب زمان را داشته باشید

یکی از مهم‌ترین بخش‌ها در مدیریت زمان آن است که به خوبی اطلاع داشته باشیم که چگونه زمان خویش را صرف می‌کنیم. برای مثال اگر قصد گرفتن رژیم لاغری دارید، توصیه می‌شود تا مواد غذایی مصرفی را در جایی یادداشت نمایید. برای مدیریت زمان نیز می‌توان از همین تکنیک کمک گرفت. بهتر آن است تا نحوه‌ی صَرف زمان در شبانه روز را در جایی یادداشت نماییم. برای همین، استفاده از یک فایل صفحهِ گسترده (Excel) و یا واژه پرداز (Word) توصیه می‌شود. اگر نمی‌خواهید خیلی خود را درگیر فناوری کنید قلم و کاغذ بهترین گزینه پیش روی شماست.

مادامی که مشغول بررسی وضعیت صبحگاهی خود هستید، آن‌را در طول هفته ارزیابی نمایید. دلیل این موضوع چیست؟ حقیقت آن است که چاره و برهان قاطع دودلی‌های صبح را می‌توان در ساعات دیگری از روز یافت. شاید حِس کسالت صبح که به دلیل بیدار ماندن تا دیروقت است، موجب تقویت تنبلی در شما شود و به همین خاطر به تلویزیون رجوع کنید. اما اگر می‌خواهید زمان بیشتری را برای اُمور مهم زندگی‌تان صرف کنید، می‌توانید برنامه‌های صبحگاهی تلویزیون را ضبط کرده و در ساعات دیگری آن‌ها را ملاحظه نمایید. به خصوص زمانی که بر روی تردمیل مشغول ورزش و عرق ریختن هستید، زمان مناسبی برای این کار است.

نکته دیگر آنکه، ممکن است دست به برنامه‌ریزی‌تان خوب باشد، اما در زمان اجرای آن‌ها موتورتان آن طور که باید و شاید خوب کار نکند! شاید هم این ایده در ذهنتان است که پیش از رئیستان به محل کار برسید، به همین خاطر ساعات ارزشمندی از صبح را در ترافیک صبحگاهی تلف خواهید کرد. پس بهتر است در ابتدا اولویت‌هایتان را شناسایی کرده و قورباغه های بزرگ‌تر، بدبوتر و زشت‌تر را اول از همه قورت بدهید!


2. صبح ایده آل خود را تصویر کنید

پس از آنکه نحوه‌ی سپری کردن صبحگاه خود را دریافتید، از خود بپرسید که یک صبح ایده آل چگونه خواهد بود. شخصاً سعی می‌کنم تصمیم گیری‌های مهم زندگی را با شکم پر انجام دهم. به همین خاطر معتقدم پس از صرف صبحانه زمان مناسبی را در اختیار خواهید داشت تا به اهداف بلند مدتتان بیاندیشید. برخی از این اهداف عبارتند از:
اهداف کلی برای توسعه شخصی:

 از کتب مقدس کمک بگیرید: کتب مقدس حاوی نکات ظریفی پیرامون ماهیت انسانی و تاریخچه ای از رفتارهای بشر است. اگر به کتاب مقدس دین خویش رجوع کنید، می‌توانید با نگاهی عمیق‌تر، به آرامش روحی نائل آیید.

برای اهداف بزرگ آموزش ببینید: فرض کنید برای یک دوی ماراتُن، دوچرخه سواری کوهستان یا هر مسابقه ورزشی سفت و سخت دیگری خود را آماده می‌کنید، برای نیل به موفقیت در چنین مسابقاتی لازم است تا علاوه بر آمادگی‌های جسمی، روح و روان خویش را نیز آماده سازید.

با فرزندانتان کارهای هنری انجام دهید: هیچ لزومی ندارد که صبح را مانند قهرمان‌های ملی ورزش کنید یا مانند نوابغ به درس و مشق و تحصیل بپردازید، می‌توانید از لحظات خویش لذت برده و با فرزندان دلبندتان به شادی و بازی و حتی کارهای هنری بپردازید.

اهداف کلی برای رشد و تعالی حرفه‌ای:

استراتژی: در عصر امروز که همه با هم در ارتباط تنگاتنگ هستند و به ناچار از آن به عصر ارتباطات یاد می‌شود، گاه و بیگاه آدمی از این موضوع می‌نالد که زمان کافی برای اندیشیدن را در اختیار ندارد. و اینجاست که صبح می‌تواند به عنوان فرصتی مغتنم برای اندیشیدن پیرامون آینده کاری و سازمانی مورد استفاده باشد.

از مقالات چاپ شده در ژورنال‌های حرفه‌ای غافل نشوید: می‌توانید تنها با مطالعه ماحصل تجربیات، تحقیقات و اندیشه‌های سایرین به دیدگاه‌های ارزشمندی نائل آیید.

در دوره‌ها و کلاس‌های آنلاین شرکت کنید: اگر مایلید تا در آینده فرصت‌های بهتر شغلی نصیبتان شود، بهتر است از هم‌اکنون خود را آماده کرده و با شرکت در دوره‌های آموزشی آنلاین بر میزان توانایی‌های فردی‌تان بیافزایید.



3. شرایط مورد نظر خود را فراهم کنید:

چگونه می‌توانید از ایده‌هایی که در سر دارید، نتایج حقیقی در زندگی‌تان بگیرید؟ اگر صبح‌تان را با فعالیت‌های مهم پر کنید، به خصوص فعالیت‌هایی که بیشتر از سایر امور نیازمند توجه و دقت ذهنِ آزادتان است، بهتر است جدول برنامه‌ریزی صبحگاهی مناسبی برای خود تنظیم و تعریف نمایید. اینکه چه زمانی باید به امور مربوطه پرداخت، به بیرون رفت یا اینکه حتی بخوابید و جذب انرژی نمایید. راستی، فرقی نمی‌کند برای بیدار شدن از چه چیزی استفاده می‌کنید، ساعت شماطه دار مادربزرگ یا برنامه ساعت بیدارباش گوشی هوشمند عزیزتان، همه خوب هستند و مهم آن است که برخیزید!


4. عادت‌های خوب برای خودتان بسازید:

این مرحله را می‌توان یکی از مهم‌ترین گام‌ها در نیل به موفقیت دانست. تبدیل میل به اراده، همانا نیازمند قوت قلب و نیروی درونی بالایی است. اگر می‌خواهید تا برای نیل به میل و آرزوهایتان از عادات خوبی بهره ببرید بهتر است راهکارهای ذیل را مد نظر داشته باشید:

شروع با متانت: شاعر پارسی گوی خوب گفته که: «رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود…» با استعانت به همین موضوع برنامه‌تان را با آرامی و ملایمت خاصی شروع کنید. مثلاً چند روز اول، تنها ۱۵ دقیقه زودتر از خواب برخیزید و به مرور بر این زمان بیافزایید.

میزان موجودی انرژی‌تان را مدیریت کنید: همان‌طور که ترک عادت سخت است، عادت کردن به یک روند جدید نیز دشوار و زمان‌بر است. پس بهتر است همه انرژی‌تان را یکباره مصروف نکرده و با مدیریت احساسات و هیجانات فردی، از آن بهترین استفاده را ببرید تا نهایتاً به موفقیت نائل آیید.

عادات جدید را پله پله کسب کنید: شکل دادن عادتی جدید زمان می‌برد، پس در این مدت به خودتان برسید؛ خوب و به اندازه بخورید و از مصاحبت افراد خوش‌فکر و مثبت نگر لذت ببرید و خود را هرچه بیشتر برای نیل به آرمان‌هایتان مهیا کنید.

پیشرفت‌های خود را ثبت کنید: حداقل سعی کنید میزان پیشرفت سی روز اول خود را یادداشت نمایید. بعد از آن هر زمان که احساس خستگی و دل‌زدگی کردید، می‌توانید با رجوع به این اسناد و شواهد، نیروی درونی از دست رفته خویش را بیش از پیش تقویت کرده و حس مبارزه طلبی را در خود سرزنده و قبراق نگه دارید.

به خودتان جایزه بدهید: همان‌طور که بچه‌ها پس از یک کار خوب با گرفتن جایزه تشویق به تکرار آن می‌شوند. کودک درون ما نیز گاه و بیگاه به جایزه نیاز دارد. یک بلیط کنسرت، غذای مورد علاقه‌ای که مدت‌هاست میل نکرده‌اید، یک بستنی حسابی یا هر چیز دیگری که دوست دارید. بدین ترتیب می‌توانید با تقویت روحی و روانی خویش، در راه نیل به آرمان‌ها از پا نیفتاده و همچنان توفنده و محکم بتازید. البته یادتان نرود که در جایزه دادن افراط نکرده و لذت آن را از بین نبرید.


5. گاهی موتورتان را تنظیم کنید:

چطور است که هر از گاهی موتور دقیق خودرو از روند و روالی که باید کار کند، خارج گردیده و نیازمند باز تنظیم است، ما نیز نیاز داریم تا در برابر تغییرات زندگی این فرصت را بیابیم تا با باز تعریف اهداف، رویکردهای خود را نیز بررسی کنیم. اینجاست که وقت طلایی صبحگاهان به دادمان می‌رسد و ما را در این مسیر یاری می‌رساند.

هر صبح، فرصت تازه‌ای را به ما ارزانی می‌دارد تا از آن بهره مناسب را ببریم و خود را بیش از پیش به اهداف عالیه مان نزدیک کنیم. واقعیت آن است که پتانسیل بالقوه‌ای که در ساعات ارزشمند پیش از صرف صبحانه وجود دارد را می‌توان با برنامه‌ریزی درست و همت پولادین به طور احسن به بالقوه تبدیل کرده و از نتایج و برکات ارزشمند آن بهره برد. این ساعات همان زمان‌هایی است که در ضرب‌المثل ما ایرانی‌ها با عنوان «وقت طلاست» از آن یاد می‌شود. پس قدر آن را دانسته و بیهوده به خمودگی و خواب تلف اش نکنیم.

از این پس با صبحتان چه می‌کنید؟ این سؤال مهمی است که نباید اجرای آن را به صبح‌های فردا و فرداهای نرسیده موکول نمایید. این نکته را در ذهن داشته باشید که اگر بتوانید صبحتان را متحول نمایید، مسلماً تمامی زندگی‌تان متحول خواهد شد

چند میلیون، میلیونر در جهان وجود دارد؟

چند میلیون، میلیونر در جهان وجود دارد؟

مطالعاتی در کانادا صورت گرفته، جهان 11 میلیون میلیونر دارد.

مطالعاتی در کانادا صورت گرفته، جهان 11 میلیون میلیونر دارد.
طبق تحقیقی که از سوی یک گروه فرانسوی در موسسه کیب جمینی به همراه بانک رویال کانادا صورت گرفته، جهان در سال 2011 در حدود 11 میلیون میلیونر به دلار داشته است. جمعیتی که در این تحقیق مورد مطالعه قرار گرفته است، صاحب سرمایه هایی بیش از 1 میلیون دلار اعم از کلکسیونها و یا کالاهای مصرفی بوده اند که در خارج از محل زندگی آنها واقع شده بود.
بعد از افزایش قابل توجه تعداد میلیونرها در سال 2010(بیش از 8،3%) سیر افزایش تعداد میلیونرها در سال 2011 عدد 0،8% را نشان می دهد که در مجموع 11 میلیون نفر می شود. مجموع دارایی های میلیونرها که مبلغ 42 هزار میلیارد دلار را نشان می دهد، با کاهش 1،7 درصدی روبرو بوده است که گفته می شود این کاهش از آغاز بحران اقتصادی در سال 2008 رقم 19،5% بوده است. بعد از یک دورۀ عادی در سال 2010، به دلیل نگرانی از سرایت بحران بدهی های یورو به سایر اقتصادهای جهان، سطح رشد در نوامبر 2011 بدتر شد.
طبق گزارش منتشر شده برای اولین بار منطقۀ آسیا-اقیانوسیه به عنوان منطقه ای اعلام شده است که بیشترین دارایی را در خود جای داده است (3،37 میلیون) و در ردیف بعدی آمریکای شمالی (با 3،35 میلیون) قرار دارد. ایالات متحدۀ آمریکا، ژاپن و آلمان با داشتن 53،3% از دارایی ها، شاهد افزایش اندکی در مقایسه با سال 2010( 53،1%) به لحاظ دارایی بوده اند. این در حالی است که تعداد میلیونرها در برزیل از افزایش قابل توجهی برخوردار بوده است.

 

ژورنال دونت/20 ژوئن 2012
ترجمه: زهرا خدایی

گفت‌و‌گو با عبدالمجید وکیل، مکتشف معدن مس سرچشمه

گفت‌و‌گو با عبدالمجید وکیل، مکتشف معدن مس سرچشمه

«عبدالمجید وکیل» که در دهه ۴۰، ذخایر میلیونی سرچشمه را کشف کرد، در گفت‌و‌گو با کسب و کار به این سوال به همراه دیگر سوالاتی که داشتیم، پاسخ داده است.
از دل این معدن تنها مس نیست که استخراج می‌‌شود، بلکه ده‌ها فلز دیگر را می‌‌توان از آن به دست آورد که به مراتب از مس ارزشمند‌ترند. سرچشمه اینک نه تنها خرج استان کرمان بلکه حتی بخشی از کشور را می‌‌دهد. اما این ذخیره چگونه کشف شد؟ کدام تلاش و از سوی چه کسی، چشمه یکصد هزار تنی را به معدنی چند صد میلیون تنی تبدیل کرد. «عبدالمجید وکیل» که در دهه ۴۰، ذخایر میلیونی سرچشمه را کشف کرد، در گفت‌و‌گو با کسب و کار به این سوال به همراه دیگر سوالاتی که داشتیم، پاسخ داده است. 

شما حدود ۴۵ سال پیش یکی از بزرگترین ذخایر بزرگ مس دنیا را کشف کردید. می‌‌خواهم بدانم مکتشف معدن مس سرچشمه در کجا متولد شده و کودکی خود را چگونه گذرانده است.
اصالت من خوزستانی است. در حقیقت در اهواز متولد شدم و خانواده‌ام هم اهوازی هستند. تحصیلاتم را تا ششم دبیرستان در این شهر تمام کردم و مدرک ششم ریاضی در آنجا گرفتم. در سال ۳۴ به تهران آمدم، در کنکور شرکت کردم و در دانشکده فنی دانشگاه تهران قبولی شدم. آن موقع در ایران دانشگاه فقط دانشگاه تهران بود. یک دانشگاه در شیراز هم البته بود که آن دانشکده پزشکی بود. آن زمان مثل الان نبود بالای یک میلیون در سال دانشجو داشته باشیم. تعداد افرادی که به دانشگاه راه پیدا می‌‌کردند بسیار ناچیز بود. خلاصه پس از قبولی در دانشگاه رشته مهندسی استخراج معادن را انتخاب کردم و در این رشته مشغول تحصیل شدم. به خاطر اتفاقی که برای خانواده‌ام در خوزستان افتاده بود وقفه‌ای افتاد و یک تا یک سال و نیم از درس عقب افتادم‌ ولی به هر حال سال ۴۰ فارغ‌التحصیل شدم. 

چرا معدن را انتخاب کردید؟
سال اول در آن موقع رشته عمومی بود. از سال دوم تخصصی می‌شد. به معدن رفتم چون علاقه داشتم به رشته‌ای بروم که کارش معلوم و مشخص شده نباشد. مثلا در پزشکی معلوم است که شما جراحی کرده و شکم پاره می‌کنید و دوا می‌دهید‌(با خنده). معدن رشته‌ای است که مشخص نیست شما چقدر به هدفی که دنبالش هستید می‌رسید. معلوم نیست معدنی را که پیدا می‌کنید و توسعه می‌‌دهید، به چه جایی می‌رسد. اتفاقا شاید هم روی همین عقیده و ایده که در وجود من بود تقریبا بیشتر معادنی را که پیدا کردم ذخایرش میلیاردی بوده است. 

آن طور که شنیده‌ایم قبل از انقلاب گروه برادران رضایی که شما با پشتوانه مالی این گروه سرچشمه را کشف کرده‌اید، در استخراج معادن برای خود تشکیلات وسیعی داشته‌اند شما هم بعد از فارغ‌التحصیلی به این گروه پیوستید. چه شد که جذب برادران رضایی شدید؟ قبل از فارغ‌التحصیلی هر سال، سه ماه تابستان‌ را می‌رفتیم کارآموزی. دوره اول کارآموزی من در معادن زغال هجدک کرمان و شمشک تهران بود. درس‌هایی را که خوانده بودیم عملا آنجا می‌دیدیم و گزارش می‌دادیم و خود گزارش کارآموزی‌مان برای رشته معدن با ضریب چهار نمره داشت. یعنی معلوم بود که دانشجویی که آنجا رفته چیزی از آن معدن فهمیده و گزارش داده. تازه ما می‌نوشتیم و خط می‌زدیم که فلان جا، فلان قسمت کار اشتباهی انجام شده و اصلاح کنید. اتفاقا در معادن زغال شمشک گزارشی نوشته بودیم و نسبت به احتمال انفجار آنجا هشدار دادیم. چند ماه بعد در آنجا انفجاری رخ داد و ۲۴ نفر کشته شدند. مرحوم مهندس نصراله محمودی که استاد ما بودند گزارش‌های ما را برای مقامات بردند و گفتند دو، سه تا از دانشجویان ما به رئیس معدن کپی گزارش‌شان را هم داده بودند که در اینجا کارگرها دقت نمی‌کنند و می‌روند در قسمت‌هایی که گازها جمع می‌شود، سیگار می‌‌کشند. این سیگار کشیدن‌های بی‌موقع باعث شد جان‌شان گرفته شود. می‌‌خواهم بگویم واقعا کارآموزی می‌‌کردیم و شوق و اشتیاق یاد گرفتن در محیط کار را داشتیم.
تابستان سال بعد شرکت‌های معدنی و همچنین کارخانه‌های صنعتی اعلام کرده بودند که معادن کرومیتی در جنوب کرمان به نام معادن اسفندقه که تقاضای کارآموزی کرده است. بروبچه‌های معدنی ما هیچ کدام حاضر نشدند بروند ولی من گفتم می‌روم. آنها گفتند آنجا بد آب و هواست. من خودم جنوبی‌ام و سرما و گرما اذیتم نمی‌کند و می‌توانم به خصوص گرما را تحمل کنم. سالی که رفتم برای کارآموزی یک روز و نصفی در اتوبوس بودم تا رسیدم به
سنگ مس وقتی اکسیده‌ می‌شود به رنگ آبی و سبز درمی‌آید. در آن روستا چون این رنگ‌ها را دیده بودند اسم چاه را چاه فیروزه گذاشته بودند. وقتی به سرچشمه رسیدم با آن دیدی که همیشه به دنبال چیزهای بزرگتر بودم، دیدم دو تپه به فاصله دو، سه کیلومتر است که همه تقریبا علامت‌های سبزی می‌زند. ترکیبات اکسید مس در سطح توده باتولیت بود
کرمان. از کرمان هم دو روز در اتاقی به نام هتل اخوان که شبیه کاروانسرا بود اقامت داشتم تا بالاخره سوار کامیون‌هایی که از معدن سنگ می‌بردند شدم. شش صبح راه افتادم و پنج بعدازظهر رسیدم معدن. می‌خواهم این را بگویم که سرم درد می‌کرد برای این جور جاها. دانشجویان دیگر بچه‌های تهرانی یا شمالی بودند اصلا نمی‌توانستند در چنین مکان‌هایی فعالیت داشته باشند. رفتم معدن کرومیت اسفندقه که آن موقع یک انگلیسی هم آنجا بود و کار می‌کرد. با اینکه به عنوان کارآموز رفتم اما این دو، سه ماهه آنچنان کار را قبضه کردم که خود آن انگلیسی تعجب کرده بود. آدمی فوق‌العاده انرژیک بودم و سه، چهار ساعت هم بیشتر نمی‌خوابیدم هنوز هم خوابم کم است. آن موقع سه شیفته هم بودیم. می‌رفتم مثل اجل معلق ساعت سه نصف‌شب سراغ کارگرها که نشسته بودند یا می‌خندیدند یا چرت می‌زدند من هم می‌نشستم کنارشان و شروع می‌کردم به صحبت کردن! آنها با دیدن من جا می‌‌خوردند. از کارآموزی که برگشتم ورقه استخدام را به من نشان دادند که فلانی با حقوق سه هزار تومان به عنوان مهندس معدن در اسفندقه انتخاب شده‌ای در حالی که هنوز درسم تمام نشده بود و دو ماه از آن مانده بود. شرکت اسفندقه مربوط به برادران رضایی بود که از معادن آن منطقه کرومیت استخراج می‌‌کرد و مستقیم از بندرعباس به دیگر کشورها می‌‌فرستاد. آن موقع کرومیت در ایران کاربردی نداشت. 

چه شد که سراغ مس رفتید؟
در سال ۴۶-۴۵ قیمت مس به علت اتفاقاتی که در شیلی اتفاق افتاد بالا رفت. شرکت به دنبال این بود که با توجه به افزایش قیمت مس خود در ایران ذخایری را کشف کند. بنده مامور این کار شدم. در تمام ایران گشتیم و چندین نقطه جالب توجه در اطراف سرچشمه و سنقر پیدا کردیم. خیلی جاهای دیگر (نزدیک ۴۰ نقطه) را گشتم. برای ذخیره مس در سرچشمه یک نفر قبلا پروانه اولیه کار را گرفته بود. مقداری هم کار انجام داده و میزان ذخیره را حدود ۱۰۰ هزار تن با عیار یک درصد اعلام کرده بود. با استفاده از اطلاعاتی که داشتیم آمدیم زیر کوه‌های سرچشمه شروع کردیم به حفر تونل‌های اکتشافی و تمام قسمت‌ها را توسعه دادیم. من مدام جستجوگر این بودم که یک چیز بزرگتر و مهم‌تر پیدا کنیم، همین منجر به این شد تونل‌هایی را در سرچشمه حفر کنیم‌ اما تجهیزات ابتدایی ما اجازه نمی‌‌داد به حفر تونل‌های بزرگتری دست بزنیم، به همین خاطر از وزارت اقتصاد وقت که معادن زیر نظرش اداره می‌‌شد تنها دستگاه حفاری‌اش را گرفتیم و حفاری‌های جدیدی انجام دادیم. این حفاری‌ها به ما نشان داد صد میلیون تن سنگ مس در این منطقه وجود دارد که پس از حفاری‌های جدیدتر به ۵۰۰ میلیون تن سنگ مس رسیدیم. 

چه کسی به شما گفت بروید و در آنجا معدن را کشف کنید؟ خودتان رفتید؟
کارشناسان آلمانی و انگلیسی در ایران مطالعاتی انجام داده بودند. نتیجه مطالعات آنها نشان می‌‌داد در کشور ما پتانسیل‌های مسی خوبی وجود دارد. به علت دو رشته کوه زاگرس و البرز و دامنه‌های زاگرس که تا سیستان و بلوچستان کشیده می‌شود و در دامنه‌‌های شمالی و جنوبی ارتفاعات که در حقیقت از زمین بالا آمده است معادن مس زیاد است. با توجه به تحولات بین‌المللی و بالا رفتن قیمت مس و از آن طرف پایین آمدن قیمت نفت که در آن زمان توامان شده بود شرکتی که ما آنجا کار می‌کردیم پیشنهاد داد شما بیایید برنامه‌‌ای بریزید برای اکتشاف مس. چون علاقه‌مندی ما را دیده بودند و می‌دانستند سرمان برای کار معدن درد می‌کند. 

همان شرکت برادران رضایی دیگر؟
بله برادران رضایی. آمدیم تیمی ‌‌درست کردیم و یک لندرور ۱۲ نفره انگلیسی و دو تا استادکار انارکی گرفتیم. این دو استادکار انارکی قبلا با کارشناسان خارجی رفته و ایران را گشته بودند منتها چیزی نمی‌دانستند و فقط جاهایی را که رفته و گشته بودند یادشان بود. ما با آنها سوار شدیم و نزدیک یک سال تمام ایران را گشتیم. هر جایی هم که می‌رفتیم آنها را روی نقشه یادداشت می‌کردم و به شرکت گزارش می‌‌دادم و آنها پروانه‌اش را می‌گرفتند. بعد با توجه به آنکه ذخیره کجا بود و ما چه امکاناتی داشتیم به آنجا رفته و کارمان را شروع می‌کردیم. بالطبع یکی از جاهایی که رفتیم سرچشمه بود. چون سرچشمه نزدیک معادن اسفندقه و فاریاب است و می‌‌توانستیم تجهیزاتی را از آنجا به این منطقه بیاوریم. در سرچشمه چاهی هست به نام چاه فیروزه که در آن گزارش‌های اولیه هم هست. سنگ مس وقتی اکسیده‌ می‌شود به رنگ آبی و سبز درمی‌آید. در آن روستا چون این رنگ‌ها را دیده بودند اسم چاه را چاه فیروزه گذاشته بودند. وقتی به سرچشمه رسیدم با آن دیدی که همیشه به دنبال چیزهای بزرگتر بودم، دیدم دو تپه به فاصله دو، سه کیلومتر است که همه تقریبا علامت‌های سبزی می‌زند. ترکیبات اکسید مس در سطح توده باتولیت بود(باتولیت توده‌های گنبد مانندی است که از زیر زمین بالا می‌آید). 

سرچشمه آن موقع روستا بود؟
بله، روستایی با ارتفاعی حدود ۲۷۰۰ متر و نزدیک به قله‌‌های وسط زاگرس که در دو طرف هم چشمه‌‌های آب وجود داشت. نام سرچشمه هم به خاطر همین چشمه‌های مختلف است. 

مگر زاگرس تا آنجا ادامه دارد؟
بله. زاگرس از جنوب کرمان می‌رود به سمت سیستان و بلوچستان و به سلسله جبال هندوکش در کوه‌های افغانستان و پاکستان می‌پیوندند. که در حقیت می‌توان گفت البرز و زاگرس به شکلی بعد از آن چین‌خوردگی‌ها در قسمت‌‌های افغانستان به هم می‌رسند. سرچشمه به قول معروف من را گرفت. با توجه به اینکه بودجه به اندازه کافی داشتیم بلافاصله به آنجا رفته و دفتری در رفسنجان مهیا و ۵۰-۴۰ نفر کارگر هم استخدام کردیم. کارهای اولیه را می‌توانستیم با این تجهیزات انجام دهیم. 

روی همان
بله. پایین‌ این تپه‌ها که کنار جوی قرار داشت و آبش تقریبا به رنگ سبز و آبی بود. رنگ این چشمه خود نشانه و شاخص وجود مس در آن سنگ‌ها بود. با حفر تونل کنار دره‌ها می‌خواستم قشر رویی را بشکافم چون می‌دانستم این قسمت‌ها هوازده و اکسیده است. همان طور که عرض کردم در اکتشافات اولیه یکصد میلیون تن سنگ مس کشف کردیم. اکتشافات که ادامه می‌‌یافت سرچشمه روز به روز بزرگتر می‌شد به طوری که ذخیره به نزدیک ۲۰۰ میلیون تن رسیده بود. گروهی که از سازمان ملل در سازمان زمین‌شناسی بودند آمدند آنجا را بازدید کردند و به یکباره سروصدایی در دنیا به پا شد. یادم هست یکی از زمین‌شناسان که نامش در خاطرم نیست به من گفت فلانی اینجا با این پتانسیلی که دارد یکی از بزرگترین معادن دنیا خواهد شد. او گفت اگر در هر جای دیگری تونل بزنید شبیه همین جاست و پرسید که چرا این کار را نکردید؟ گفتم خوب امکانات محدود است و بخش خصوصی است. آن موقع‌ها هم طوری نبود که دولت کمک کند یا بانک‌ها بابت کار صنعتی وام صنعتی بدهند. به هر حال این پروژه در حدی شد که ذخیره مس آن به بالای ۵۰۰ میلیون تن رسید. دستگاه‌‌‌های حفاری و امکانات بیشتری آوردیم و دیدیم که این کار، کار ما نیست. یعنی اشل کار بزرگ‌تر از شرکت ماست به خصوص اینکه از اول برادران رضایی به من گفتند ما دنبال معدنی می‌گردیم که ۱۳-۱۲ میلیون تن ذخیره داشته باشد. آن موقع مس برای تسلیحات و وسایل نظامی ‌‌استفاده می‌‌شد و ذخایر ما به اندازه‌ای نبود که برای کابل و این چیزها استفاده شود که در حقیقت مصرف اصلی‌اش است‌ ولی خب ما که اینجا را پیدا کردیم کمیت بالا زد. بعد که کارشناسان خارجی آمدند، گفتند که این معدن بزرگ است و باید دستگاه‌های مختلف گذاشته شود و کنسانتره شود، تغلیظ شود، ذوب شود، الکترولیز شود، بعد هم مس مثلا حدود نود و چند درصد است که بعد هم باید تصفیه الکتریکی شود و الکترولیز و آند و کاتد و بالاخره ذوب شود و از ذوب شده‌اش ورقه‌های مس ناخالص درست شود و بعد در حوضچه‌های الکترولیز گذاشته شود و مس کاتد که مس خالص ۹۹ درصد است تهیه شود که آن مس آن موقع قابل فروش در بازار بود. 

به شما که آن موقع ذخیره ۵۰۰ میلیونی کشف کردید، چه چیزی دادند؟
آن موقع قانون معادن می‌گفت کسی که یک معدن را کشف کرد یک درصد سنگ خود معدن حق‌الکشف کاشف است. 

تا آخر عمر؟
تا آخر عمر. به همین خاطر معروف شدم به آقای یک درصد؛‌ اما این یک درصد دوامی ‌‌نداشت چرا که به یکباره معدن مس سرچشمه ملی اعلام شد و دولت این معدن را به نام خود کرد و آن را از شرکت برادران رضایی گرفت. 

یک درصد شما چه شد؟
به بنده هم حدود ۵۰۰ هزار تومان دادند که با آن توانستم خانه‌ای در تهران بخرم! به شرکت رضایی‌ها هم ۵۴-۵۳ میلیون پول و چند امتیاز دادند. یکی امتیاز احداث کارخانه هپکو. دیگری هم کارخانه سیمان شمال یکی هم معدن شاه کوه اصفهان. 

آخرین باری که سرچشمه رفتید کی بود؟
سال ۸۳ بود. مدیر‌عامل وقت شرکت مس گفتند سمیناری داریم شما بیایید خاطرات‌تان را بگویید. 

بعد از چند سال به سرچشمه می‌رفتید؟
خوب حساب کنید از ۵۳ تا ۸۳ می‌شود ۳۰ سال. 

چرا معدنی را که خودتان کشف کرده بودید ۳۰ سال بی‌خیالش شدید؟
من بی‌خیال نشدم. 

یعنی دلتان نمی‌خواست به آنجا بروید.
دلم می‌خواست بروم اولا هشت سالش جنگ بود و بعد هم که به هر حال ما نمی‌توانستیم سر خود برویم باید آنهایی که بودند دعوتمان می‌کردند. 

می‌خواهم بدانم شما به عنوان مکتشف سرچشمه و خیلی از معادن دیگر، این روزهای‌تان چطور می‌گذرد؟
من این روزها حالت مشاور را دارم. بعضی جاها کسانی که کار دارند به دلیل اینکه من پایه ارشد نظام مهندسی معدن هستم از معادن مختلفی زنگ می‌زنند و به عنوان مشاور می‌روم معدن را می‌بینم و قراری با هم می‌گذاریم و حق‌الزحمه‌ای به من می‌دهند. گزارشی برای‌شان می‌نویسم و خودم هم با توجه به تجربه‌ای که پیدا کرده‌ام به آنها توصیه‌ام این است که هیچ وقت معدن بزرگی پیدا نکنید یا کاری را که دارید به یکباره توسعه ندهید. چون متاسفانه در ایران وقتی کار بزرگ می‌‌شود هزاران خواهان پیدا می‌‌کند و اجازه نمی‌‌دهند به راحتی کارتان را جلو ببرید و تشویق هم نمی‌کنند. این روزها هر صنعتگر یا معدنکاری را که می‌بینم می‌گوید خوشا به سعادت‌تان که شما الان کاری در اختیار ندارید! کارآفرین و تولید کننده در حال حاضر نه احترامی ‌‌دارد و نه پشتوانه‌ای. 

به غیر از سرچشمه چه معادن دیگری را کشف کردید؟
شرکت مترو برای ایستگاه‌هایش سنگ می‌خواست که معادن کلاردشت را در سال ۶۸ پیدا کردم. همین سنگ‌های گرانیتی صورتی رنگ در ایستگاه‌های مترو مربوط به این معدن است. صدها میلیارد سنگ گرانیت دارد نه فقط یک میلیارد و دو میلیارد بلکه تمام ارتفاعات علم‌کوه، گرانیت است. معدن دیگری طرف اریجان پیدا کردم که مترو با تامین اجتماعی دعوا کرد و تامین اجتماعی هم آمد معدن را گرفت. بعد هم نتوانست با روستایی‌ها کار کند، تعطیل کردند که الان دوباره ‌فرستاده‌اند دنبال ما که بیایید می‌‌خواهیم دوباره این معدن را راه‌اندازی کنیم. یک معدن دیگر در جاده چالوس پیدا کردم که همین سنگ سبز که در دیواره شومینه می‌بینید مال آن معدن است که چندین میلیارد سنگ دارد. 

پروانه این معدن به نام خودتان است؟
بله پروانه این را دیگر برای خودم گرفتم‌(برای اولین بار). شومینه پشت سرتان را هم با سنگ‌های نمونه که آوردیم ساختیم. این معدن هم به محض اینکه سروصدایش بلند شد محیط‌ زیست و منابع طبیعی پیدا شدند و جلوی آن را گرفتند.

مهارت‌های کلامی و غیرکلامی در ابراز وجود

مهارت‌های کلامی و غیرکلامی در ابراز وجود

خیلی وقت‌ها احساس می‌کند وقتی در جمع کلاس، دوستان، همکاران و حتی اعضای قوم و خویش، از خودش می‌گوید و دیدگاهش را مطرح می‌کند، دیگران با تعجب نگاهش می‌کنند.
خیلی وقت‌ها احساس می‌کند وقتی در جمع کلاس، دوستان، همکاران و حتی اعضای قوم و خویش، از خودش می‌گوید و دیدگاهش را مطرح می‌کند، دیگران با تعجب نگاهش می‌کنند.
 

برخی اخم‌ها را درهم می‌کشند و چشم‌غره می‌روند. عده کمی هم تحسین می‌کنند، واقعیت این است که عادت به تحمل ابراز وجود از سوی دیگران در فرهنگ ما قوی نیست و در بسیاری موارد منجر به سرکوب این رفتارها می‌شود.

این در حالی است که ابراز وجود با عرض‌اندام، پزدادن و به رخ‌کشیدن برتری‌های شخصی تفاوت دارد و می‌توان از آن به هنری موثر در ارتباطات میان‌فردی یاد کرد.

به همین دلیل این مهارت ارتباطی، ابزارهای کلامی و غیرکلامی خاصی دارد که در بسیاری از نظام‌های آموزشی غیررسمی به کودکان و نوجوانان آموزش داده می‌شود. در زیر به برخی از این مهارت‌ها اشاره شده است.

ـ در بیان احساسات خود از ضمیر «من» استفاده کنید. مثلا بگویید «من با نظر شما موافق نیستم».

ـ در بیان کلامی خود طرف مقابل را به طور کلی زیر سوال نبرید. مثلا نگویید «هیچ وقت وظایفت را درست انجام نمی‌دهی».

ـ همان‌طور که احساسات خود را بیان می‌کنید، درخواست‌هایتان را هم بیان کنید. مثلا بگویید «لطفا تلفن همراهتان را خاموش کنید».

ـ یکی از مهارت‌های بسیار مهم کلامی ابراز وجود، مهارت «نه» گفتن است. باید هر جا لازم است بتوانید قاطعانه بگویید «نه».

ـ سعی کنید شمرده، روشن و قاطع صحبت کنید. صدایتان باید رسا و قاطع باشد تا فرد مقابل احساس ضعف در شما نکند.

مهارت‌های غیرکلامی

ـ ژست بدن شما باید به گونه‌ای باشد که اثر روانی محتوای کلام شما را تقویت کند. مثلا وقتی ابراز وجود می‌کنید بهتر است بایستید، چشم در چشم طرف مقابل داشته باشید و از حرکات دستتان هم کمک بگیرید.

ـ اگر فرد مقابل نشسته است، بهتر است در این شرایط شما بایستید تا تاثیر روانی اطمینان‌بخش‌تری را در خود حس کنید و همین تاثیر را به طرف مقابل هم منتقل کنید.

ـ سعی کنید در زمان القای فکرتان به طرف مقابل‌تان لبخند بزنید و زمانی که تصمیم خود را به وی اعلام می‌کنید، قاطعانه رفتار کنید و قیافه‌تان هم جدی باشد.

ـ خمیدگی در بدن خود ایجاد نکنید. صاف بایستید تا حس اعتماد به نفستان تقویت شود.(جام جم)

جورجیو آرمانی کیست؟

جورجیو آرمانی کیست؟

جورجیو آرمانی ، متولد پیاسنزای ایتالیا در سال 1934 ، یکی از معروفترین و با نفوذترین طراحان لباس است. او پس از فعالیت مختصری که در پزشکی (تحصیل کردن در دانشگاه میلان) ودر زمینه عکاسی داشت ، تنها بر حسب اتفاق وارد صنعت مد شد .

جورجیو آرمانی ، متولد پیاسنزای ایتالیا در سال 1934 ، یکی از معروفترین و با نفوذترین طراحان لباس است. او پس از فعالیت مختصری که در پزشکی (تحصیل کردن در دانشگاه میلان) ودر زمینه عکاسی داشت ، تنها بر حسب اتفاق وارد صنعت مد شد .
او پس از خدمت نظام وظیفه ، حرفه خود را با یک میزآرایشی ویترینی دریک فروشگاه بزرگ در میلان با نام لاریناسکنت آغازکرد . او بعدا بیان کرد که سبک کلاسیک خود را در طول این دوره و به دنبال سفرهای مکررخود به بریتانیا رشد و توسعه داده است . او می گوید :" انگلستان واقعا مهمترین مرکز الهام بخش بود . زمانی که من درفروشگاه لاریناسکنت مشغول به کار بودم ، دائما برای کسب اعتباردر بازار و دیدن مغازه ها و یاد گرفتن از آنها به لندن سفر می کردیم . من به خاطر دارم تعدادی ژاکت کشباف پشمی زرد رنگ در یک بوتیک کوچک دیدم و آنها را به فروشگاه خودمان آوردم و همه فکر کردند که من دیوانه هستم . این ژاکتهای پشمی زرد مورد استفاده دوک ویندسوربودند و برای مردم متوسط مورد استفاده نبود . این نوع تفکر در مورد این قبیل پوشاک بسیار انگلیسی بود ."
او در سال 1946 ، با داشتن دانشی عمیق درباره پارچه و طراحی ، به عنوان یک طراح در شرکت پوشاک مردانه نینو کروتی هیتمن استخدام شد . جورج آرمانی در سال 1974 اولین برچسب لباس مردانه خود را معرفی کرد و اولین مجموعه لباس زنانه او یک سال بعد ارائه شد .
از سال 1975، آرمانی به سرعت لباس زیر ، لباس شنا ، لوازم جانبی ، ... را با مارک جورجیو آرمانی راه اندازی کرد .
در سال 1981 ، اولین سری فروشگاههای شعبه های پخش و فروش ارزانتر خود ، شلوارهای جین آرمانی و بازار بزرگ آرمنی را افتتاح کرد .آرمانی در سال 2000 بخش جدید گریم و آرایشی را به محصولات خود افزود ، که توسط پت مگراس طرح ریزی می شد . امروزه امپراطوری آرمانی شامل 2000 مرکز فروش جهانی با فروش سالیانه بیشتر از یک بیلیون دلار می باشد. پس از اینکه پلیس پاریس، خیمه های مشکی نمایش او را در سینت سولپایس پاریس، با این ادعا که ساخت و استقرارآنها امن نیست ، ممنوع کرد، آرمانی مجبور شد در مارس 1998 درشهرنیویورک کار خود را به نمایش بگذارد . در این زمان نمایشهای راهرویی او معمولا جمعیت زیادی را به خود جلب می کرد و رابرت دنیرو ، اسپایک لی ، مارک والبرگ، مارتین اسکورسس ، سوفیا لورن و بسیاری دیگر به تماشای آن می آمدند .
با این حال آرمانی ادعا می کند که از مردم معمولی که در خیابانها هستند برای خود الهام می گیرد . او اعتقاد دارد که لباسها باید برای پوشیدن تولید شود ، نه فقط برای نمایش و ترسیم مهارتهایی که او به عنوان یک طراح لباس آموخته است تا لباسهای معاصری را برای زنان تولید کند . لباسهایی با شانه های پهن به مدلی عملی تر ، سودمندتر و انعطاف پذیرتر بدل شده است و مجموعه های آرمانی امروزه زیبا و ظریف هستند .

در سال 2000 فوربز، جورجیو آرمانی را به عنوان موفق ترین طراح در دنیا اعلام کرد. با در آمد شخصی 135 میلیون دلار در سال 1999. در سال 2001 این مجله او را در ریف نوزدهم (بعد از خانواده بولگاری و قبل از پراداس در لیست اعضای جدید مد قرار داد