ویرایش: داکتر اسماعیل درمان
اختلال استرس پس از صدمه یا (Post-traumatic Stress Disorder (PTSD واکنشی است که انسانها در برابر حوادث بسیار استرسزا یا آسیبزا از خود نشان میدهند.
این اختلال مجموعهی از واکنشها، احساسات، افکار و رفتارهای است که پس از وقوع ناگهانی یک رویداد ناراحتکننده که خارج از دامنۀ تجارب روزمره و معمول انسان است، شکل میگیرد. عامل اساسی که در شکلگیری این نوع استرس نقش دارد، غیرمنتظره بودن حوادث است، زیرا این حوادث اعتماد فرد را نسبت به روند طبیعی زندگی از بین میبرد و او دیگر نمیتواند زندگی منظم و باساختار خود را باور کند.
حوادث غیرمنتظره از قبیل تصادمات، مورد تهاجم قرار گرفتن، قربانی شدن در جنایات، تجاوزات جسمی یا جنسی، و مواجه شدن به مصیبتها و حوادث دیگری از قبیل سیلاب یا انفجارات و امثال آن به اختلال استرس پس از آسیب منجر میگردد.
علایم یا نشانهها
علایم اختلال استرس پس از تراما ممکن است روزها، هفته ها یا سال ها پس از وقوع حادثه ظاهر شوند. گاهی ممکن است علایم آن در افرادی تبارز کند که خود بطور مستقیم در جریان حادثه قرار نداشته اند، به گونه مثال، ممکن است علایم این اختلال در افرادی که شاهد وقوع یک تصادم بوده اند یا اقارب فرد آسیبدیده یا گروههای نجات بودهاند مشاهده شود.
سه علامت عمده در افرادی که از اختلال استرس پس از تراما رنج میکشند، دیده میشود:
۱- تجربه مجدد خاطرهی دردناک، این تجربه شامل خاطراتی میشود که به نظر میرسد خارج از کنترل هستند، کابوسهای شبانه و (تجدید شدن خاطرهٔ تراما به صورت بسیار زنده و روشن) که بنام فلاشبک یادشده که به شخص مبتلا اختلال استرس پس از آسیب این احساس را میدهند که گویی آن رویداد را دوباره از اول میبیند یا میشنود که او را به یاد همان حادثه میاندازد و خاطرات دردناک او دوباره زنده میشوند.
۲- اجتناب کردن از یادآوری حوادثی که روی داده است، زیرا یادآوری آنها ناراحتکننده است. افراد مبتلا به اختلال استرس پس از تراما از اشخاص، جایها یا چیزهایی که خاطرات ناراحتکنندهی شان را زنده میکند نیز دوری میکنند. آنها اکثراً نسبت به سایر افراد بیاعتماد بوده و از دیگران دوری میگزینند.
۳- فرد مبتلا به اختلال استرس پس از تراما علایم فزیکی استرس را نشان میدهد، که این علایم شامل بیخوابی، تحریکپذیری و خشم، ناتوانی در تمرکز فکری و احساس تنش میباشد.
عساکر برگشته از میدان جنگ، آنهایی که در عملیات نجات شرکت کرده اند، کسانی که مورد تجاوز جنسی و جسمی و دیگر جنایات قرار گرفته اند، کسانی که به زور و به علت مشکلات از کشور خود مهاجرت میکنند، نجاتیافتگان تصادمات، زمینلرزهها، طوفانها و شاهدان این حوادث، مستعد دچار شدن به اختلال استرس پس از صدمه هستند. قابل تذکر است که گاهی خانوادههای افراد قربانی نیز میتوانند مانند ایشان به استرس پس از تراما دچار شوند.
تشوشات روانی ناشی شده از جنگ و شکنجه منحیث دو عامل عمدۀ اختلال استرس پس از تراما در افغانستان:
جنگ، یکی از قدیمیترین پدیدههایی است که در طول تاریخ مورد توجۀ تمامی جوامع بشری بوده است و بیشترین عامل اختلال استرس پس از تراما را تشکیل میدهد. آسیبهای روانی ناشی شده از جنگ یکی از مسائل دامنهدار در جریان جنگهای کنونی بوده است. معمولاً مشکلات فزیکی جنگ تا حدودی قابل جبران است؛ اما پیامدهای روانی آن نه تنها گریبانگیر فرد، بلکه خانواده و اجتماع او نیز خواهد بود.
از دیدگاه روانشناختی، افزایش تشوشات مزاجی عمده و تشوشات شخصیت، اختلال استرس پس از سانحه و تشوشات اضطرابی از مهمترین پیامدهای خشونت و جنگ است که تا سالها پس از پایان جنگ ادامه خواهد یافت و بر فرد، رابطۀ اجتماعی، شرایط اقتصادی و فرهنگی وی تأثیر بسزایی خواهد داشت. متأسفانه افغانستان یکی از آن جمله کشورهای است که بنابر جنگهای دامنهدار بیش از سه دهه بیشترین قربانیها را در این زمینه داشته و به صراحت میتوان گفت که هیچ شهروند افغانی را نمیتوان سراغ کرد که از این صدمات آسیبی ندیده باشد!
بروز تشوشات روانی ناشی از جنگ به صورت اساسی از نیمۀ دوم قرن نوزدهم مورد توجه قرار گرفته است. پیامدهای جنگ جهانی دوم و جنگهای کوریا و ویتنام برای متخصصین روانشناسی و علوم اجتماعی شرایطی را فراهم ساخت تا اثرات فشارهای روانی زیاد ناشی از وقایع جنگ را بر سلامت و بیماری و شخصیت هزاران نفر بررسی نمایند. تشوش فشار روانی پس از تراما، یکی از مهمترین تشوشات ناشی از تجربههای فاجعهآمیز است. در زمینۀ این تشوشات، بررسیهای نظری بسیاری انجام شده است؛ اما برای درمان قربانیان این نوع از حوادث موفقیتهای عملی اندکی به دست آمده است.
صدمهدیدگان، حوادث گذشته را در قالب کابوسها، خاطرات، یا تجدید خاطرات شان به یاد میآورند و فشارهای که موجب اختلال استرس پس از تراما میشود، ناتوانکننده بوده و فرد را منزوی میگردانند.
اختلال استرس پس از تراما ابتدا در جریان جنگ داخلی آمریکا (۱۹۶۰-۱۹۶۵) توصیف شد و به نام «سندرم قلب تحریکپذیر» با علائم احساس خستگی، نفس تنگی، تپش قلب، سر دردی، تعرق زیاد، احساس سرچرخی، تشوش خواب، و احساس ضعف توضیح گردید. دلیل این نام گذاری آن بود که علائم قلبی که ناشی از فعالیت زیاد سیستم عصب اوتونوم/خودکار بدن بود، در آن زیاد دیده میشد.
در جنگ اول جهانی این اختلال توسط یک آسیبشناس انگلیسی، «موج انفجار» نام گرفت، زیرا تصور میشد که سندرم مذکور به دلیل آسیب مغزی ناشی از انفجار گلولههای توپ به وجود میآید.
در آن زمان دکتوران طب روانی استفاده از باربیتوراتها، انسولین، ایتر، آمفتامین، و درمانهای عمومی جهت تداوی این بیماران را توصیه میکردند. توصیههای درمانی اساسی برای این بیماران، کوتاه بودن درمان و بازگشت هرچه زودتر ایشان به میدان جنگ تاکید میکرد.
همینگونه شکنجههای جسمی و روانی زمان جنگ، اثرات روان شناختی مخرب و شاید شدیدتری نسبت به اثرات خود جنگ و سایر انواع تراما داشته باشد. افراد تحت اسارت در اکثر موارد تحت تنبیه، رنج روانی، رفتار خشن غیر انسانی، سوء تغذیه، مشاهدۀ لت وکوب، شرایط بد و تحقیرآمیز قرار داشته اند. شکنجههای جسمی و روانی همزمان که بیشتر رایج بوده است موجب برانگیخته شدن ترس، احساس درماندگی و در نهایت ضعف روانی و جسمی بوده است.
سایر شکایات روان شناختی مشتمل بر علائم اختلالات اضطرابی، علایم وسواسی- جبری، خشم- خصومت، فوبیاها یا ترسهای بیجا و شدید، افکار پارانوئید یا شکاکانه، و دورههای افسردگی بوده است.
شکنجهها در بسیاری از این افراد مشکل خواب ایجاد کرده و میزان تمرکز را کاهش داده است و موجب کاهش عملکرد شغلی شده است. تحریکپذیری بیش از حد و در بعضی از موارد فراموشی روانزاد نیز در اثر این اختلال ایجاد میشود. عساکرجنگ جهانی دوم، حتی پس از گذشت ۶۰ سال در جستجوی درمان این اختلال بوده اند و این نشان میدهد که عوارض اختلال پس از صدمه/آسیب میتواند بسیار دیرپا باشند.
خوانندگان گرامی میدانند که صدمات روانی در کشور جنگزده افغانستان به مراتب بیشتر از حد قابلتصور است. جنگ و نابسامانیها طی سالهای متمادی، زندانیشدنهای طولانی و شکنجههای غیر انسانی، کشتار بیشمار و هتک حرمت، تجاوز جسمی و جنسی و دهها مشکل دیگر رقم اختلال استرس پس از تراما را در بین هموطنان ما بالا برده است که نیاز به توجۀ جدی و همدلی دارد. اگر احتمالاً شما یکی از این قربانیان هستید و از اختلال استرس پس از صدمه رنج میبرید، لطفاً به این نکات توجه کنید:
۱) همواره با آنچه به شما روی داده و تحولات مربوط به آن در تماس باشید. این کار آسیب وارده را در ذهن واقعی نگاه میدارد و کمک میکند تا با آنچه روی داده و چگونگی تاثیر آن بر خود کنار بیایید.
۲) دریافت حمایت فزیکی و عاطفی دیگران میتواند تسکیندهنده باشد، هرچند ممکن است برخی بخواهند برای انکار آنچه روی داده است، این حمایتها را رد کنند. مشارکت با کسانی که تجربیاتی مشابه داشتهاند، میتواند احساس خوبی ایجاد کند و با شکستن موانع، روابط را نزدیکتر نماید.
۳) شاید گاهی اوقات برای مقابله با احساسات خود، بخواهید تنها باشید؛ در این حالت تنهایی (که البته شدید نباشد و به انزوا و گوشهگیری نیانجامد) با اهمیت است.
بایدها و نبایدها
۱ – احساسات خود را پنهان نکنید؛ آنها را بیان نمایید.
۲ -از صحبت کردن درباره آنچه روی داده است، خودداری نکنید.
۳ – به همراه دیگران به بازنگری رویداد بپردازید.
۴ – اجازه ندهید که ناراحتی شما فرصت صحبت کردن را از دیگران یا حتی از خودتان بگیرد.
۵- زمانی را به خواب، استراحت، تفکر کردن و معاشرت با خانواده و دوستان نزدیک اختصاص دهید.
۶- انتظار نداشته باشید که خاطرات از ذهن شما بروند، احساسات برای مدتی قابلملاحظه ماندگار خواهند بود.
۷- نیازهای خود را صادقانه و واضح برای دوستان و خانواده مطرح کنید.
۸- تلاش کنید پس از وقوع تراما تا حد امکان زندگی عادی خود را حفظ کنید.
منابع:
۱)؟What is post-traumatic stress disorder
2) The Irritable Heart
http://psychology.about.com/od/ptsd/a/irritableheart.htm
3) اختلال استرس پس از سانحه
http://moshavereinnowdeshe.blogfa.com/post-16.aspx
یادداشت: نشر مطالب روان آنلاین فقط با ذکر منبع یا اجازۀ رسمی از مدیریت وبسایت آزاد است