منابع پیشرفت اقتصادی میتواند حاصل عوامل متنوعی باشد، ولی بطور کلی سرمایهگذاریهای که موجب بهبود کیفیت منابع مادی و انسانی، افزایش کمیت این منابع تولیدی و افزایش بهرهوری کل منابع یا منابع خاص از طریق اختراعات و پیشرفتهای فنآوری میشود عوامل عمده تشویق رشد در هر جامعهای بوده و خواهد بود1.
رشد اقتصادی یک کشور از نظر پرفسور سیمون کوزنتس نیز عبارت از افزایش بلند مدت ظرفیت تولیدی به منظور عرضه کالاهای هرچه متنوعتر اقتصادی به مردم است. این رشد ظرفیت بر پایه تکنولوژی پیشرفته و تعدیلات نهادی استوار است.
بنابراین خصوصیات جریات رشد از دیدگاه پرفسور کوزنتس عبارتند از:
1- نرخ بالای رشد تولید سرانه
2- نرخ بالای بهرهوری و بخصوص بهرهوری نیروی کار
3- نرخ بالای تحول اجتماعی
4- گرایش بسوی در دست گرفتن بازارها
5- نرخ بالای تحول ساخت اقتصادی
این ویژگیها شدیدا" به یکدیگر وابستهاند و یکدیگر را تقویت مینمایند:
• نرخ بالای تولید سرانه بدلیل افزایش و بهبود سریع در بهرهوری کار حاصل میشود،
• درآمد سرانه بالا به نوبه خود سطح مصرف بالاتری را ایجاد میکند و بدین ترتیب انگیزه برای تغییر ساخت تولید را بوجود میآورد.
• فنآوری پیشرفته لازم است تا این سطوح از تولید حاصل شود،
• تحولات ساختی موجبمیشود که مقیاس تولید و خصوصیات واحدهای اقتصادی از نظر ساختار یا محل استقرار تغییر کند،
• این تغییر به نوبه خود تغییر سریع محل استقرار و ساخت نیروی کار و موقعیت روابط بین گروههای شغلی را ایجاب میکند،
اگر جزء مشترک و حلقه ارتباطی تمام این خصوصیات و البته رشد، آنگونه که پرفسور کوزنتس میگوید کاربرد وسیع تکنولوژی باشد، پس رشد سریع که مازاد اقتصادی را برای تامین مالی پیشرفت بیشتر در تحقیقات علمی ممکن میسازد، گرایش درونی به خودزائی دارد. یعنی رشد سریع اقتصادی، تحقیقات علمی اساسی را ممکن میسازد و این امر به نوبه خود به اختراعات و نوآوریهای تکنولوژیکی منجر میشود و رشد اقتصادی را سریعتر میکند.
رابطه رشد اقتصادی و آموزش
با توجه به خصوصیات و ویژگیهای رشد اقتصادی چگونگی تاثیر آموزش در نرخ، ساخت و خصوصیت رشد و نیز چگونگی تاثیر ساخت و خصوصیت رشد اقتصادی در ماهیت نظام آموزشی مهم است. در این مطالعه تاکید بر چگونگی تاثیر رشد اقتصادی بر ماهیت و نظام آموزشی مورد نظر است.
کوششهای اخیر در استفاده از روشهای اقتصادسنجی در ارتباط میان عوامل تولیدی و میزان تولید، ارتباط میان آموزش و رشد تولید را نشان میدهد ( ساخاروپولوس 1985). به عنوان مثال در مطالعهای راجع به رابطه میان رشد اقتصادی و سواد ( به عنوان مقیاسی از توسعه آموزش) و امید به زندگی در 83 کشور ( هیکس 1980) نشان داده شده است که 12 کشور در حال توسعه که از نرخهای رشد اقتصادی سریعی برخوردار بودهاند از نظر نرخهای با سوادی و امید به زندگی در سطحی بالاتر از متوسط کشورهای در حال توسعه قرار داشتهاند. مطالعات هیکس وجود رابطه میان رشد اقتصادی و توسعه منابع انسانی را که بوسیله سطح سواد و امید به زندگی اندازهگیری میشود را مورد تاکید قرار میدهد.
البته، وجود ارتباط به معنی اثبات رابطه ممکن نمیباشد. مطالعات قبلی توسط افرادی مانند بومن واندرسون (1963). کاسار(1966) و دیگران مطمئنا" رابطهای را میان سطح درآمد سرانه و سطح توسعه آموزش نشان میدهد. اما این واقعیت که کشورهای غنی دارای سطوح بالاتر باسوادی هستند و نسبت به کشورهای فقیر پول بیشتری صرف آموزش میکنند، میتواند یا به این معنی باشد که آموزش میتواند در ثروتمند شدن کشورها نقش موثری داشته باشد، یا به این مفهوم که کشورهای ثروتمند میتوانند مقادیر بیشتری را صرف آموزش نمایند.
بطور کلی ارزیابی آثار رشد اقتصادی بر سرمایهگذاریهای آموزشی ( یا در ارزیابی اقتصادی طرحهای سرمایهگذاری آموزشی) باید به معیارهای زیر توجه نمود:
• بازده مستقیم اقتصادی سرمایهگذاری، برحسب تعادل میان هزینههای فرصت از دست رفته منابع و منافع مورد انتظار آتی که بر حسب افزایش بهرهوری کارگران آموزش دیده و اندازهگیری میشود.
• بازده غیر مستقیم اقتصادی ، بر حسب منافع خارجی که بردرآمد گروههای دیگر جامعه تاثیر میگذارد
• منافع مالی که در اثر افزایش درآمدها از طریق گرفتن مالیات بیشتر حاصل میشود.
• تامین تقاضا برای نیروی انسانی ماهر ، که عواملی مانند الگوهای پرداخت، روشهای استخدامی، و معیارهای دیگر استفاده از نیروی انسانی را در نظر میگیرد.
• تقاضای خصوصی برای آموزش( با توجه به نرخ بازدهی خصوصی سرمایهگذاری آموزشی...) عوامل اجتماعی و دیگر عوامل تعیین کننده تقاضا برای آموزش.
• کارائی داخلی نهادهای آموزشی
از ته دل،
*عیدت مبارک*
به منم سر بزن