عید است و آخر گل و یاران در انتظار
ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار
خوش دولتی است خرم و خوش خسروی کریم
یا رب زچشم زخم زمانش نگاه دار
حافظ چو رفت روزه و گل نیز می رود
ناچار باده نوش که از دست رفت کار عید فطر مبارک
لوموند آنلاین: اگر نقاشی معروف( مرگ بر آمریکا) که روی یکی از ساختمان های نسبتا مرتفع مرکز شهر به چشم می خورَد، با نقاشی دیواری دیگری که نماد صلح باشد، جایگزین می شد، این خود یک انقلاب واقعی بود.
نقاشی دیواری بسیار بزرگی که توسط تلویزیون های همه دنیا نشان داده شده، قسمت بزرگی از دیوار یک ساختمان ده طبقه در خیابان کریم خان زند، واقع در مرکز پایتخت، را پوشانیده است. این تصویر، یک پرچم آمریکا را به نمایش می گذارد که ستاره های آن به جمجمه های انسان ها تبدیل گردیده اند و و خطوط قرمز آن به بمب هایی منتهی شده اند.
این رویامی تواند رنگ واقعیت به خود بگیرد؛ زیرا مسولان شهرداری تهران طی چند ماه گذشته برنامه ای را جهت زیباسازی شهری آغاز نموده اند. آنان به ویژه در این برنامه، کشیدن نقاشی های دیواری جدیدی را که نمایشگر فرهنگ ایرانی و همچنین پیام صلح و امیدواری باشند، در سیاهه فعالیت های خود گنجانیده اند.
محمد رضا شریف کاظمی، مسئول زیباسازی شهرداری تهران، می گوید: ایده ما این است که پایتخت آلوده و پرترافیک خود را با نقاشی های دیواریی که موضوعاتی فراگیرتر دارند، قابل سکونت تر بنماییم.
وی می افزاید: طبیعی است که از طریق نقاشی های دیواری سطح شهر دیکتاتور سابق یا جنگ را نشان بدهیم... اما امروز ملت در مسیر پیشرفت است و ما بایستی پیام جدیدی را به نسل جدید ارائه دهیم؛ همچین، بایستی ژرفای فرهنگ ایرانی را به نمایش بگذاریم.
و این خود بحثی است که هم اکنون پیش آمده است؛ درست زمانی که سیگنال های حاوی آرامش و صلح از سوی ایرانی ها و آمریکایی ها رو به افزایش نهاده اند.
آیا نزدیک شدن ایران و آمریکا از کانال نقاشی های دیواری پایتخت ایران می گذرد؟
ب ن: در متن لوموند آنلاین به اشتباه آقای مهدی قدیانلو، نقاش تصویر دیواری مذکور ذکر گردیده بود، که با تماس ایشان با من معلوم شد که این هنرمند جوان کشورمان نقاش آن تصویر نبوده اند و در ترجمه انگلیسی به فرانسه متن اشتباهی رخ داده بوده است (فرانس پرس انگلیسی به لوموند آنلاین فرانسوی). فلذا اشتباه مذکور از ترجمه فارسی متن حذف گردید. با وجودی که در این اشتباه من چندان هم مقصر نبودم با این حال از ایشان پوزش خواسته و خبر را تصحیح نمودم.
لینک مربوط به متن لوموند آنلاین را هم جهت برطرف شدن هر گونه شبهه ای قرار می دهم:
دوست داشتن از عشق برتر است ...
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی ، اما دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال .
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد .
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد ، اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند و بر آشیانه بلندش روز و روزگار را دستی نیست ...
عشق ، در هر رنگی و سطحی ، با زیبایی محسوس ، در نهان یا آشکار رابطه دارد . چنان که شوپنهاور می گوید : «شما بیست سال بر سن معشوق تان بافزایید، آنگاه تاثیر مستقیم آن را بر روی احساس تان مطالعه کنید »!
اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیبایی های روح که زیبایی های محسوس را به گونه ای دیگر می بیند .
عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است ، اما دوست داشتن آرام و استوار و پروقار و سرشار از نجابت .
عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است . اگر دوری به طول انجامد ضعیف می شود ، اگر تماس دوام یابد به ابتذال می کشد و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و «دیدار و پرهیز» ، زنده و نیرومند می ماند . اما دوست داشتن با این حالات نا آشناست دنیایش دنیای دیگری است .
عشق جوششی یک جانبه است ، به معشوق نمی اندیشد که کیست ؟ یک «خود جوشی ذاتی است» ، از این رو همیشه اشتباه می کند و در انتخاب به سختی می لغزد و یا همواره یکجانبه می ماند و گاه ، میان دو بیگانه نا همانند ، عشق جرقه می زند ، و چون در تاریکی است و یکدیگر را نمی بینند ، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو روشنایی آن ، چهره یکدیگر را می توانند دید و در اینجاست که گاه پس از جرقه زدن عشق ، عاشق و معشوق که در چهره هم می نگرند احساس می کنند که همدیگر را نمی شناسند و بیگانگی و ناآشنایی پس از عشق که درد کوچکی نیست فراوان است .
اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور سبز می شود و رشد می کند و از این روست که همواره پس از آشنایی پدید می آید ، و در حقیقت در آغاز ، دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می خوانند ، و پس از «آشنا شدن» است که «خودمانی» می شوند . دو روح ، نه دو نفر ، که ممکن است دو نفر با هم در عین رودربایستی ها احساس خودمانی بودن کنند .
عشق ، جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانیِ «فهمیدن» و «اندیشیدن» نیست . اما دوست داشتن در اوج معراجش ، از سر حد عقل فراتر می رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می کند و با خود به قله بلند اشراق می برد .
عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند و دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در «دوست» می بیند و می یابد .
عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی ، بی انتها و مطلق .
عشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهد .
عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر . از عشق هرچه بیشتر می نوشیم ، سیراب تر می شویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر ، تشنه تر ، عشق هرچه دیرتر می پاید کهنه تر می شود و دوست داشتن نوتر .
عشق تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست .
عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن ، عشق غذا خوردن یک گرسنه است و دوست داشتن «همزبانی در سرزمین بیگانه یافتن» است .
عشق گاه جابجا می شود و گاه سرد می شود و گاه می سوزاند . اما دوست داشتن از جای خویش ، از کنار دوست خویش ، بر نمی خیزد ؛ سرد نمی شود که داغ نیست ؛ نمی سوزاند که سوزاننده نیست .
عشق رو به جانب خود دارد . خود خواه است و خود پا و حسود و معشوق را برای خویش
می پرستد و می ستاید ، اما دوست داشتن رو به جانب دوست دارد ، دوست خواه است و دوست پا و خود را برای دوست می خواهد و او را برای او دوست می دارد و خود در میانه نیست .
... که دوست داشتن از عشق برتر است و من ، هرگز ، خود را تا سطح بلند ترین قله
عشق های بلند ، پایین نخواهم آورد .
دکتر علی شریعتی
دلتان به نور لطف خدا منور ، مشام جانتان به شمیم بهارمعطر
لطف روزگار برایتان مقرر ، نوروزتان با شادی وصفا
روزهایتان بهاری و بهارتان جاودانه باد
***سال نو مبارک***
|
|
چند دقیقه پیش اعلام شد حسنی مبارک از قدرت کنار رفت امید که تعالی مصر آغاز شود و مردم با آرامش بیشتری به توسعه خودشان فکر کنند شادی مردم مصر امشب به یاد ماندنی است .. نه