به پیشنهاد و معرفی : رضا صادقیان (دانشجوی دکتری علوم سیاسی)
با نگاهی به صفحات ابتدای کتاب تاریخ نشر اندکی قدیمی مینماید، شاید به این دلیل که خیلیها دوست دارند کتابهای جدید و نو را بخوانند و خیلی علاقهای برای بازخوانی کتابهای منتشر شده در سالهای نه چندان دور دیده نمیشود. حکایت پر غصه شمارگان کتابهای جدید البته داستان خاص خودش را دارد، خصوصا در بازار گران و گُر گرفته نشر و کاغذ، اما برای پژوهشگران چندان تفاوتی ندارد که تاریخ نشر کتابی متعلق به گذشته باشد و یا امروز، از دید پژوهشگر تیز بین مهم چارچوب و روششناسی میباشد که نویسنده پیگرفته است و نه سخنی دیگر.
در واقع اگر نویسنده کتابی از روششناسی و چارچوب نظری خاصی برای بیان گفتههای خویش بهرهجویی کرده باشد در طول زمان نوشته وی کهنه نمیشود و از مد نمیافتد. کتاب توسعه یا چپاول یکی از همان آثاری است که به سادگی از میدان آثار تحقیقی خارج نشده و نمیتوان در زمینه توسعه و تحولات کشورهای در حال توسعه پژوهش کرد و چنین اثری را نادیده گرفت.
کتاب «توسعه یا چپاول: نقش دولت در تحول صنعتی» از این رو همچنان قابل خواندن و بازخوانی است که از روششناسی خاصی برخوردار است. نویسنده دقیقا میداند قرار است از کدام زاویه به رویدادها بنگرد، قصدش صرفا کنار هم قرار دادن رخدادها و بیشتر کردن صفحات کتاب نیست بلکه در پی آن است که با نگاهی به کشورهای در حال توسعه و بررسی ساختار کشور هند، برزیل، کرهجنوبی، ژاپن و تایوان(ص ۹۳) مسیرهای طی شده هر کدام از کشورها را با توجه به تاریخ و تحولات همان کشورها نشان دهد. چرا که تحولات در هر کشوری با کشوری دیگر متفاوت است، نمیتوان برنامههایی که در کشوری خاص با پاسخهای مثبت روبرو شده در کشوری دیگر به کار گرفت و انتظار داشت به همان موفقیتها رسید، بسیار اتفاق افتاده که همان راهکارها در جایی دیگر نتایج مخربی به بار آورده باشد. اوانز در فصلهای مختلف کتاب دقیقا همین مسئله را بیان میکند و میکوشد نظرات خویش را با مثالهای تاریخی پربارتر نماید.
نگاه و به عبارت دقیقتر روششناسی پیتر اوانز به رویدادها و تحولات کشورهای در حال توسعه و حتی توسعه یافته و صنعتی «نهادگرا» است. در واقع نهادگرایانی همچون وی تلاش دارند با بازخوانی تاریخ و تغییرات شکل گرفته در کشورها ما را با این مهم آشنا سازد که آنچه باعث تحولات میگردد نه اشخاص بلکه نهادهایی است که در طول تاریخ شکل گرفته و با حرکت تدریجی و آرام سبب تغییرات کم و یا دگرگونیهای بزرگ شدهاند(ص ۴۱۶).
نگاه نهادگرایان بیش از آنکه به سمت جامعه باشد و یا آنکه سعی نماید فضاهای بوجود آمده توسط جامعه مدنی قدرتمند را ردیابی نماید، دقت و موشکافی در تحرکات دولت است. دولتی که نهادهای خاص خود را دارد، دولتی که از اجزاء متفاوتی شکل گرفته و هر کدام از این تکهها میتوانند نقش خود را در امر توسعه داشته باشند. با این حال نویسنده تلاش دارد رابطهای میان جامعه و دولت برقرار سازد(ص ۴۱۶). اما همزمان فراموش نمیکند ارتباط میان جامعه و دولت به طور خاص در کشورهای در حال توسعه سخت و گاه بسیار دشوار بوده است و باعث بوجود آمدن تنشهای کوتاه مدت خواهد شد(فصل دهم).
جمله کوتاه وی در صفحه ۴۲۴ کتاب درباره جامعه و دولت در کشورهای توسعه یافته بسیار جالب توجه است. مینویسد: “دولت میتواند صنایع را پدید آورد اما نه آن طور که میخواهد”. وی مثال مترو کرهجنوبی را به میان میآورد. خطوط بزرگ حمل و نقل شهری که بخش بزرگی از دست آوردهای دولت توسعهگرای کشور کرهجنوبی به حساب میآمد، اما همین مترو بعد از ساخت و تکمیل شدنش، بیش از ۴۰۰۰ کارگر و کارمند را در دل خود جای داد و باعث شکلگیری اولین اعتراض کارگری-کارمندی در سال ۲۰۰۰ علیه دولت وقت شد.
هر چند آن اعتراض توسط نیروهای پلیس سرکوب شد ولی نشان داد نقش دولت در امر توسعه همیشه آنچنان نیست که دولتیها میخواهند، چرا که بسیار اتفاق افتاده دولتهای توسعهگرا برخلاف هدف اصلی و افقهای تعریف شده که همان آرام نگاه داشتن اعتراضها و یا خفه کردن صدای مخالفان باشند خود راههای منتهی به اعتراض و قویتر شدن جامعه مدنی را هموار سازند.
پیتر اوانز با تکیه زدن به جایگاه نهادگرایان و مشخص ساختن روششناسی چنین مفهومی، به نقد نوفایدهگرایان میپردازد(ص ۴۲۰) آنها را محکوم میکند که در بانک جهانی گرد هم جمع شده و در پی کپیبرداری و الگوهای خیالی سیر میکنند و همین طرحهای شبیهسازی شده را به کشورهای عقبمانده و یا در حال توسعه میقبولانند و باعث شکست و یا ورشکستگی این کشورها میشوند(فصل اول).
بخش عظیمی از نقدهای وی درباره به کارگیری و نگاه غالب سیاستهای تعدیل در بانک جهانی است، چرا که اقتصاددانان لیبرال تلاش داشتند نسخهای واحد را برای تمام کشورهای در حال توسعه بپیچانند و عملا از تاریخ و نهادهای هر کدام از این کشورها چشم پوشی کنند، وی با اعتماد کامل بیان میدارد به کاربردن چنین روشهایی سرانجامی جزء شکست نخواهد داشت(فصل اول و بخشهایی از فصل دهم).
آنچه کتاب توسعه یا چپاول را بیش از همه خواندنی مینماید وقوع بحران مالی کشورهای جنوب شرقی آسیا در سال ۱۹۹۷ میلادی است، بحرانی که نشان داد توصیههای صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی برای کشورهای در حال توسعه چقدر خطرناک است و باعث بوجود آمدن بحرانهایی از قبیل بیکاری گسترده، فقط و شکاف طبقاتی میشود و امنیت را دچار مخاطراتی بزرگ میکند.
اما در سالهای اخیر و با وقوع بحران مالی سال ۲۰۰۷ میلادی، که از کشور آمریکا آغاز شد و پیامدهای آن در کشورهای دیگر رخ نمایاند روی دیگر استقبال به نظریه نهادگرایان طی چند سال اخیر است. در واقع بعد از چنین رویدادی بود که جنس قابل عرضه اقتصاددانان نهادگرا بیش از هر زمان دیگری مشتریانی بیشتر از گذشته یافت و فرصتی دوباره فراهم آمد تا نظرات کسانی چون اوانز، رابینسون و لفتویج و دیگر اقتصاددانان نهادگرا با استقبال روبرو شود