مبحث

گذر گاه عافیت

مبحث

گذر گاه عافیت

تکنیک های ساده برای پس انداز

تکنیک های ساده برای پس انداز و کسب امنیت مالی

جمله کلیشه ای که هیچوقت از زبان ها نمی افتد: “قدیم ها چیزها خیلی ارزانتر بود.” بله، تورم روی ارزش پولی که به زحمت درآورده اید بی تاثیر نیست. درست است، قبلاً با هزار تومان خیلی چیزها می شد خرید اما مردم معمولاً فراموش می کنند که ارزش پولشان بستگی به دورانی دارد که در آن زندگی می کنند. درست است که سی سال پیش میتوانستید با هزار تومان کلی چیز بخرید، اما حواستان باشد که آن روزها هم درآمدتان خیلی کمتر از الانتان بود.
جمله کلیشه ای که هیچوقت از زبان ها نمی افتد: “قدیم ها چیزها خیلی ارزانتر بود.” بله، تورم روی ارزش پولی که به زحمت درآورده اید بی تاثیر نیست. درست است، قبلاً با هزار تومان خیلی چیزها می شد خرید اما مردم معمولاً فراموش می کنند که ارزش پولشان بستگی به دورانی دارد که در آن زندگی می کنند. درست است که سی سال پیش میتوانستید با هزار تومان کلی چیز بخرید، اما حواستان باشد که آن روزها هم درآمدتان خیلی کمتر از الانتان بود.

مثلاً اگر یک چیز در سال ۱۹۶۰ یک دلار برایتان تمام می شد. امروز باید برای آن حداقل ۶ دلار بپردازید. تازه این درمورد دلار است، درمورد پول ایران که وضع خیلی مصیبت بارتر است.
صرفنظر از دورانی که در آن زندگی می کنید، لازم است که با راه های اصلی پس انداز پول آشنا شوید که پدرها و پدربزرگهای شما برای رسیدن به زندگی بهتر از آن استفاده می کردند.


الفبای پس انداز
اکثر والدین معمولاً درمورد اینکه توانسته اند شرایط تحصیلات مناسب را برای فرزندانشان فراهم کنند، به خود می بالند. اما متاسفانه آنها فراموش می کنند تا راه و روش پس انداز کردن پول را هم به فرزندانشان آموزش دهند.

در این مقاله قصد داریم شما را با چند و چون پس انداز و ذخیره ی پول آشنا کنیم.

۱- واقعیت را بررسی کنید
قبل از خرید هر چیز گرانقیمت و بزرگ، اطمینان پیدا کنید که این خرید را از روی احساس انجام نمی دهید. مردم عادت دارند که خریدهایی غیر ضروری را فقط از روی هوس انجام دهند و نه در واقع از روی نیاز. توصیه ی ما این است که قبل از هر خرید، خوب موقعیت خود را بررسی کنید و واقع بین باشید.

۲- قیمت ها را مقایسه کنیدقبل از هر خرید، ما توصیه میکنیم که همه جا را ببینید. اگر با دیدن یک چیز در یک فروشگاه سریعاً دست به خرید آن بزنید ممکن است سرتان را کلاه بگذارند. سوال کردن از فروشگاه های دیگر و پرس و جوی قیمت چندان زحمتی هم نمی برد.

اگر وقت کافی برای پرس و جوی قیمت ندارید، توصیه می کنیم که همه ی جزئیات را از یک فروشنده سوال کنید و بعد با فروشگاه های دیگر برای چک کردن و مقایسه ی قیمت ها تماس بگیرید. وقتی ارزانترین فروشگاه را پیدا کردید، بعد دست به خرید بزنید.

۳- چانه بزنید
بعضی مردم خجالت می کشند یا بیش از این مغرور هستند که بخواهند سر قیمت چیزی با فروشنده چانه بزنند. اما جالب است بدانید که پولدارترین مردم همیشه بیش از سایرین هنگام خرید چانه می زنند. همین دلیل ثروتمند بودن آنها را می رساند. چون آنها ارزش پولی که به زحمت به دست آورده اند را می دانند و هیچوقت آن را الکی دور نمی اندازند.

قدم به قدم تا پس انداز پول

بدانید که هیچوقت برای پس انداز کردن پول دیر نیست. در اینجا میخواهیم تکنیک های جمع کردن پول و پس انداز را برایتان معرفی کنیم:

۱- همه ی حقوقتان را خرج نکنیدکار را با نگهداشتن میزان حتی خیلی کمی از حقوقتان شروع کنید. سعی کنید هر ماه ۱۰ تا ۲۰ درصد از حقوق دریافتیتان را کنار بگذارید، اما اگر نتوانستید آنقدر هم پس انداز کنید باز نگران نباشید. مهم این است که پیوسته مقداری هرچند هم کم را پس انداز کنید.

۲- تعداد برداشت از حساب خود را کمتر کنیدهر وقت که با استفاده از دفترچه حسابتان، پولی برداشت می کنید، یک نرخ اضافی هزینه می کنید. مخصوصاً اگر برداشت را در بانک خودتان هم انجام ندهید، این هزینه بیشتر خواهد شد.
پس به جای برداشت های مختلف، هزینه ی یک هفته ی خود را برآورد کرده و همان میزان پول از حساب برداشت کنید و هر مقدار که آخر هفته از آن پول باقی ماند را به پس انداز خود اضافه کنید.

۳- حواستان به پولتان باشدبه خوبی مراقب دخل و خرجتان باشید. ببینید پولتان را کجا خرج می کنید. آن دسته از افرادی که می دانند پولشان را بابت چه خرج میکنند، معمولاً کمتر خرج کرده و بیشتر پس انداز می کنند. با یادداشت کردن همه ی خرج و مخارجتان، هیچوقت بیش از بودجه تان خرج نخواهید کرد.

۴- کمتر سراغ وام های کوتاه مدت برید
پولی که صرف سود وام می شود، پولی است که می تواند پس انداز شود. تا آنجا که می توانید سعی کنید کمتر سراغ وام گرفتن بروید. به خصوص وام های کوتاه مدت مثل وام دانشجویی، وام ماشین و امثال اینها.

۵- برنامه ریزی منظم پس انداز داشته باشیدبه ندرت پیش می آید که کسی پس انداز را جزء برنامه ی منظم زندگی خود قرار دهد. اما توصیه ما به شما این است که سعی کنید هر ماه، هر چقدر که می توانید، حتی ۲۰،۰۰۰ تومان هم که شده است، اما به طور مداوم و منظم پس انداز کنید.

همین امروز شروع کنید

شما هیچ وقت نمی دانید که در آینده چه اتفاقی می افتد و کی به مقداری پول ضروری احتیاج پیدا می کنید.

۱۵ سال آینده که فرزندان تان می خواهند به دانشگاه بروند، چه می شود؟ آیا این محترم از پسِ خرج و مخارج دانشگاه آنها برمی آید؟ اگر کارتان را از دست بدهید چه؟
به خاطر همین است که پس انداز کردن پول به یکی از مهمترین مسائل زندگی تبدیل می شود. چون هیچکس نمی داند روز مبادا کی است و چه اتفاقی برایش می افتد!

مهندس حسین ثابت؛ هتلدار بزرگ ایرانی

مهندس حسین ثابت؛ هتلدار بزرگ ایرانی

حسین ثابت بکتاش (زادهٔ ۱۳۱۳ در مشهد) کارآفرین ایرانی و صاحب گروه هتل‌های ثابت است.

حسین ثابت بکتاش (زادهٔ ۱۳۱۳ در مشهد) کارآفرین ایرانی و صاحب گروه هتل‌های ثابت است.
ثابت در جزایر قناری ۹ هتل داشته و در ایران نیز هتل بزرگ داریوش را به سبک تخت جمشید در کیش ساخته‌است. وی، غیر از این هتل، چهار هتل دیگر نیز در کیش دارد (به نام های هلیا، لاله، تماشا و پانیذ). شرکت تجارت بین‌المللی ثابت و مجموعه پارک دلفین‌های کیش (دلفیناریوم و باغ پرندگان با مساحت
بیش از ۶۵ هکتار) متعلق به اوست. کلنگ سرمایه‌گذاری هتل ۷ ستاره کوروش که قرار بود با انرژی خورشیدی کار کند (به عنوان نخستین هتل سبز ایران) با ۵۰۰ اتاق نیز در جزیره کیش بر زمین زده شد که ساخت آن در سال ۱۳۸۹ متوقف شد.
ایجاد کورس‌های اسب‌دوانی با تاسیس شرکت اسب ایران که ناتمام ماند از دیگر فعالیت‌های اوست. او همچنین ۲۵٪ سهام گروه هتل‌های لاله را در اختیار دارد. ثابت همچنین اقدام به خرید هتل‌های لاله تهران، یزد و سرعین از شرکت توسعه گردشگری ایران، متعلق به میراث فرهنگی و گردشگری نموده، ولی بعلت عدم پرداخت به موقع اولین مرحله تعهداتش، شرکت توسعه گردشگری ایران ضمانت نامه پنج میلیاردی او را ضبط و مزایده خاتمه یافت. اما مدیران ارشد سازمان میراث فرهنگی و گردشگری که ۷۵ ٪ سهام هتل‌های مذکور را دارا می‌باشند و مشتری دیگری ندارند، در تلاش هستند تا با ثابت مبایعه نامه فروش گروه هتل‌های لاله را به امضا رسانده و نهایی کنند .

مصاحبه با موفقترین چهره اقتصادی:

شخصی است که در جهان هتلداری چهره ای موفق است و از معدود ایرانیانی است که توانسته خود را در میان هتلداران جهان مطرح کند . وی دارای بیش از 5000 تخت در جزایر قناری اسپانیا و چندین هتل و پارک مدرن در ایران است.

او مهندس حسین ثابت است.

متولد مشهد . نمی توانی سنش را حدس بزنی . یک پارچه انرژی است با حافظه ای قوی . شعر بلند عقاب دکتر خانلری را با شور و احساسی میهن پرستانه می خواند . در مشهد درس خوانده . نهج البلاغه را خوب می شناسد . از قرآن نمونه می دهد و به شش زبان زنده دنیا حرف می زند . او یک ایرانی مسلمان است که به ذره ذره این خاک اهورایی عشق می ورزد .

اتاقش جمع و جور است و مثل تمامی هتل بزرگ داریوش روح ایرانی به وسیله ، نقش برجسته ها و تصاویر هخامنشی موج می زند . حسین ثابت شعر می خواند . از عرفان می گوید و از ایران .

حسین ثابت ابتدا اقدام به ساخت هتل بزرگ داریوش نمود (این هتل مجلل ترین هتل کشور است)

سوئیت های ان در زمان های عادی سال هر شب 400 هزار تومان و در ایام عید نوروز و .. تا 700 – 800 هزار تومان هر شب اجاره داده میشود.

وی پس از ان اقدام به ساخت پارک دلفین ها و پارک شیرها و چندین پروژه تفریحی دیگر در کیش نمود.

پس از مدت یکسال از فعالیت پروژه هایش تصمیم گرفت تنها هتل دار کیش شود و اقدام به خرید 6 هتل آماده دیگر کرد با قیمت های تقریبی هر هتل 8 -9 میلیارد تومان به بالا

البته برخی هتل داران زیر بار این کار نرفته و وی نتوانست به این آرزوی خود برسد.

حسین ثابت در این زمان موفق شد چند هتل نیز در جزایر قناری اسپانیا تاسیس کند و هم اکنون نیز بزرگترین شرکت هتل داری اسپانیا را صاحب است و خود وی نیز در یکی از دو جزیره اختصاصی خود در اسپانیا زندگی می کند.

می پرسم: آقای ثابت هتل داریوش با این همه مجسمه ، نقش برجسته و تصاویر بزرگ و کوچک ، تخت جمشید کوچک و مدرنی است در دل آبهای خلیج فارس. در این هتل دو مورد مد نظر بوده یکی مساله اقتصاد و دیگری مطرح کردن فرهنگ و هنر ایرانی . من با اقتصادش کاری ندارم اما قسمت دوم را نمی دانم که 'ثابت' در مطرح کردن هویت ایرانی ، سیاسی کار است یا عاشق ؟

ثابت : همانطور که خودتان گفتید ساختن هتل دو وجه دارد . یکی سرمایه گزاری و بازدهی آن و دیگری هویت بخشی به یک فرهنگ است . فرهنگ ایرانی .

می پرسم: ثابت عاشق ایران است یا دیدگاه سیاسی دارد. که البته هر دو به یک سرچشمه بر می گردد . جنبه سیاسی و عشقی به یک فرهنگ ؟

ثابت: او دفترچه راهنما ی هتل داریوش را که عکسی از 21 سالگی اش را در تخت جمشید در صفحه اول چاپ شده نشان می دهد و شعری می خواند، میگوید : عشق . عشق ناممکن را ممکن می سازد . من در 21 سالگی گفتم روزی تخت جمشید را می سازم . امروز آن را در قالب یک هتل ساخته ام که یک مقام عالی رتبه اسپانیا می آید و مقابل آن فرهنگ زانو می زند و آن را ستایش می کند.

ثابت برای اثبات حرفش از گنجینه شعر فارسی به خوبی استفاده می کند . بیشتر نمونه هایی که می دهد عاشقانه و اجتماعی است .

می پرسم: شما که در خارج ایران آدم موفقی هستند چرا پس از موفقیت به ایران توجه کردید ؟

ثابت: هشت سال جنگ را ما نبودیم . جوانان ما جنگیدند و نگذاشتند حتی یک سانتی متر از مملکت از دست برود . ما چه کار کردیم ؟ من امروز آمده ام برای خدمت به ایران ، به فرهنگ ایرانی ، به فرهنگ اسلامی . انتظاری هم ندارم . نمی خواهم حتی یک دسته گل برای من بیاورید . من می خواهم همانطور که جوانان ، ایران را نگاه داشتند من هویت ایران را به جهان بشناسانم . من کلکسیونی شامل 30،000 پروانه که برخی از آنها نسلشان منقرض شده برای ایران خریده ام که می دانم تا سیصد سال دیگر هم سرمایه اولیه اش بر نمی گردد ، اما این پروانه ها در یک موزه می تواند انگیزه ای باشد برای جلب توریست . من حاظرم این مجموعه ی بی نظیر را به ایران تقدیم کنم اما در جایی که با این رنگ ها ، دانش ، نوع زندگی و ارزش آن ها همامنگی داشته باشد.

می پرسم : من می خواستم بپرسم آیا شما تنها از طریق هتل و هتلداری می خواهید به هویت بخشی و گسترس آن بپردازید یا برنامه های دیگری هم دارید ؟

ثابت: نه . فقط به هتل و هتلداری فکر نمی کنم . شما می بینید که در کیش کنار 7 هتل مطرح و مدرن پارک دلفین ها را ساخته ام . پارکی با وسعت 640000 متر مربع که برای اولین بار در خاورمیانه ساخته شده با مجموعه ای از پرندگان و گیاهان نایاب دنیا و نمایش دلفین هایی که مربیان ایرانی دارند، یا در همین رابطه برای نمایش هزاران پرنده از گونه های مختلف بزرگترین قفس دنیا را به ابعاد ( 550 * 400 متر ) مطابق با محیط زیست طبیعی زندگی اشان ساخته ایم . این مجموعه دیدنی از طرف دیگر 2 تا 3 درجه دمای جزیره را پایین آورده است .

می پرسم: آقای ثابت من بر می گردم روی هویت ایرانی که شما بیشتر به آن پرداخته اید و آن فرهنگ و هنر قبل از اسلام است . برای بعد از اسلام چکار کردید ؟

ثابت : اسلام یک دین برتر است . من نهج البلاغه را حفظ هستم . نهج البلاغه دنیایی از ادب ، فلسفه و ترتیب است . قرآن که جهانی دیگر دارد . ایران قبلا فرهنگ و هنر خودش را داشته و بعد اسلام را پذیزفته چون به فرامین و مقررات آن نیازمند بوده است . حضرت محمد (ص) هم انسانی والا بوده که خداوند بر اساس توانایی هایش او را به پیامبری برگزید . او به امر اقتصاد در کنار تعالیم دینی توجه داشت و حج توانست از همان آغاز تا امروز وضعیت مادی و اقتصادی مکه و در نتیجه عربستان را بهبود بخشد . اما ما در ایران تفکر اسلامی را مثلا در مورد زیارت امام رضا انجام ندادیم. اسلام از اشخاص دعوت می کند که به حج بیایند که استطاعت مادی داشته باشند و در نتیجه پول خرج کنند . در حالی که ما زیارت امام رضا را حج فقرا می نامیم و رویش تبلیغ می کنیم .

می پرسم: چرا شما که مشهدی هستید برنامه هایی برای مشهد ندارید ؟

ثابت: داشتم و دارم . از سالهای گذشته سعی داشتم کار بزرگی در مشهد انجام دهم . اما برنامه هایم بنا به دلایلی مورد تصویب قرار نگرفت . امروز هم برای فردوسی برنامه دارم . همین امروز با یک آلمانی معدن شناس قرار ملاقات دارم تا بزرگترین سنگ را به مشهد حمل کنیم ، برای ساختن مجسمه فردوسی ، کسی که زبان و هویت ایرانی را زنده نگاه داشت . امیدوارم بتوانم برنامه هایم را برای فردوسی به پایان برسانم و مسئولین در این امر کمک کنند .

می پرسم: میانه شما با روزنامه نگاران چگونه است ؟

ثابت: من 700 صفحه خاطره دارم . در آلمان که درس می خواندم برای گذران زندگی روزنامه می فروختم ولی بعد همان روزنامه را خریدم . از روزنامه نگاری اطلاعی نداشتم . منتقدان من این را مطرح کردند . من بهترین مفسران وخبره های هر بخشی را دور هم جمع کردم و از آنها آموختم و تجربه کسب کردم . اعتقاد دارم تجربه از علم و ثروت بالاتر است .

می پرسم: حرف آخرتان ؟

ثابت: وقتی با انگشت به طرف دیگری نشان می روید، توجه کنید که سه انگشت خودتان را نشان می دهد . اول باید تکلیف خودتان را مشخص کنید . عمر دنیا کوتاه است . عشق آن نیست که غم بر در غمخواری برد .

این را در سردر دفتر آلمانم نوشته ام : ' حق الناس را دست نزن . مصمم باش . عاشق تصمیمت باش . آن وقت است که محال پا به فرار می گذارد ' برخی می گویند خوب است آدم فقیر باشد اما سالم باشد . اما من اعتقاد دارم آدم باید هم سالم باشد و هم ثروتمند.

جمله از 10 شخصیت معروف و ثروتمند

10 جمله از 10 شخصیت معروف و ثروتمند

افراد مشهور و پولدار هر یک داستان های جالبی برای خود دارند و خواندن سرگذشت هر یک از آنها می تواند راهگشای خوبی برای آنان که انگیزه موفقیت دارند، باشند.
افراد مشهور و پولدار هر یک داستان های جالبی برای خود دارند و خواندن سرگذشت هر یک از آنها می تواند راهگشای خوبی برای آنان که انگیزه موفقیت دارند، باشند.
فرقی نمی کند اپرا وینفری باشی یا پیر امیدیار! مهم این است که بخواهی موفق شوی و خسته و درمانده نشوی در این راه سخت، اگر هم شدی دوباره خودت، خودت را شارژ کنی و ادامه راه ...
در این راه البته شنیدن حرف های کسانی که موفق شده اند و درس گرفتن از تجربه آنها چون چشمه آب جوشانی است در بیابان.

در این گزارش 10 جمله از 10 شخصیت مشهور و پولدار دنیا را عینا برای شما نقل می کنیم، بقیه اش دیگر با خودتان:

1 - اپرا وینفری، مجری، بازیگر و تهیه کننده آمریکایی، ثروت: 2/7 میلیارد دلار
شما به آن چیزی می رسید که به آن باور دارید. جایگاهی که امروز دارید، ریشه در باوری دارد که داشته اید.


2 -
پیر امیدیار، موسس و رئیس ایرانی شرکت eBay ثروت: 6/7 میلیارد دلار
آنچه ما هر روز اینجا می گوییم این است که موفقیت ما کاملا بستگی به موفقیت هم گروه ها و موفقیت اجتماع مان دارد.


3 -
کارل آلبرشت، کارآفرین آلمانی و موسس فروشگاه های زنجیره ای آلدی، ثروت: 25/4 میلیارد دلار
زندگی معمولی انسان بی برنامه، سردرگم، بی هیجان و ناخوشایند به نظر می آید. تنها آنهایی که به ماجراهای زندگی به عنوان شانسی از میان شانس ها نگاه می کنند که خودشان آن را برای خودشان ایجاد کرده اند، می توانند کنترل زندگی خود را کاملا در دست بگیرند.


4 -
موکش آنبانی، تاجر بزرگ هندی و صاحب صنایع ریلاینس ، ثروت: 22/3 میلیارد دلار
من فکر می کنم باور بنیادین ما این است که برای ما رشد و پیشرفت، روشی برای زندگی است و می بایست همواره در حال رشد و پیشرفت باشیم.


5 -
مایکل بلومبرگ، یکصد و هشتمین شهردار و صاحب شبکه بورسی نیویورک، ثروت: 22 میلیارد ریال
کار و تلاش سخت مبنای موفقیت در شرکت من بوده است

6 - ولید بن طلال آل سعود، شاهزاده سعودی، ثروت: 18 میلیارد دلار
اگر بخواهم کاری را انجام دهم، یا کامل و بی نقص انجام می دهم یا اصلا به سراغش نمی روم.


7 -
مایکل دل، موسس شرکت کامپیوتری دل کامپیوترز، ثروت: 15/9 میلیارد دلار
با کنجکاوی و نگاه به فرصت ها با روشی تازه است که ما همیشه راه و مسیر خود در دل را مشخص می کنیم.

8 - چارلز کوچ، مدیرعامل شرکت صنایع کوچ، دومین شرکت بزرگ خصوصی در آمریکا ، ثروت: 25 میلیارد دلار
نقش کسب و کار تولید کالاها و خدماتی است که زندگی مردم را بهتر کند.

9 - اندرو کارنگی، صنعتگر آمریکایی-اسکاتلندی، موسس شرکت فولاد کارنگی، ثروت: 298/3 میلیارد دلار
کسی که یک کسب وکار یا اعتبار آن را تمام و کمال برای خود بخواهد، نمی تواند کسب و کاری عالی راه اندازی کند.

10 - تونی هسیه، مدیرعامل فعلی فروشگاه آنلاین کفش و لباس زاپوس، ثروت: 840 میلیون دلار
تعریف نهایی موفقیت این است: شما می توانید با از دست دادن همه آنچه دارید، مشکل پیدا نکنید. شادی ها بر مبنای عوامل بیرونی نیستند.

منبع : banki.ir

10 ایده ی جالب و عجیب

ده ایده ی جالب و عجیب که میلیونرها ساختند !!

شدن چندان هم سخت نیست ، البته کم هستند افرادی که اعتماد به نفس و توانایی آن را داشته باشند که ایده های کوچک و جالب و در عین حال پردرآمد خود را به مرحله ی اجرا درآورده و از آن کسب درآمد کنند ، آنهم درآمدهای میلیونی !

شدن چندان هم سخت نیست ، البته کم هستند افرادی که اعتماد به نفس و توانایی آن را داشته باشند که ایده های کوچک و جالب و در عین حال پردرآمد خود را به مرحله ی اجرا درآورده و از آن کسب درآمد کنند ، آنهم درآمدهای میلیونی !
 
همه ی ما در ذهنمان ایده هایی داریم که بنا به توجیهات خودمان - مانند وقت نداشتن و یا کمبود سرمایه - از آنها به راحتی می‌گذریم ، در حالی که تنها مشکلی که جلوی ایده های خلاقانه را می‌ گیرد تنبلی و عدم اراده ی قوی است ، بنابراین سعی کنید ایده های خود را با همین دو عامل پیش ببرید و نتیجه ی آنرا نیز ببینید.
در این گزارش قصد داریم شما را با 10 ایده ی جالب و ساده که صاحبانشان را میلیونر کردند ، آشنا کنیم :

1- مردی که پس از ازدواج وب سایتی برای مسائل عاطفی افراد متاهل ایجاد کرد leymadison.com سایت قرارهای عاشقانه است با یک فرق؛ تنها افراد متاهل یا کسانی که خواهان قرار با یک فرد متاهل هستند مورد پذیرش این سایت قرار می‌گیرند. شعار سایت این است:" زندگی کوتاه است. پس با عشق زندگی کن". موسس این سایت یک وکیل به نام نوئل بیدرمن است که به زعم خودش یک مرد متاهل بسیار خوشبخت است. سایت این مرد خوشبخت 3.2 میلیون عضو دارد که بیانگر کارا بودن و موفق بودن ایده ی او است.
 

2- مردی که کسب و کار یک میلیون دلاری وسیله نظافت سگ را به راه انداخت.
ماتیو اوسبرن از سرشناسترین پیشگامان در ساخت وسیله نظافت فضولات سگها است که Pooper-Scooper.com را راه اندازی کرده است.
او هرگز فکر آن را هم نمی‌کرد که روزی همین ایده او را میلیونر کند. شروع کار اوسبرن به سال 1987 برمی‌گردد که او یک مرکز خدمات حیوانات اهلی در کلمبوس اوهایو به راه انداخت. در آن هنگام او با داشتن 2شغل تمام وقت از هرکدام ساعتی 6دلار درآمد داشت. ماتیو در آن زمان همسر و یک دختر داشت و پسرش در شرف به دنیا آمدن بود. او که از کسب درآمد بیشتر ناامید شده بود،  به این فکر افتاد که برای حدود 100،000 سگ که در 15مایلی خانه او هستند ، کاری انجام دهد. نقطه سرآغاز کسب و کار او همینجا بود. ماتیو به امر نظافت محوطه ها پرداخت، با اینکه کار چندان جالب نبود ،  اما او از رضایت مشتریان و کار در بهترین حیاطها لذت می‌برد.
کار ماتیو کم کم به جایی رسید که هفت نفر را به همراه شش ماشین حمل به کار گرفت که روزانه به 700 مشتری ثابت خدمات ارائه می‌دادند. در حالیکه اوسبرن درحال تبلیغ و شناساندن چنین خدماتی بود، شخصی به نام مت "رد" بسول او را به آینده ای که انتظارش را نداشت نزدیک کرد. بسول مالک مرکز ارائه خدمات حیوانات اهلی(Pet Butler )در تگزاس بود. او پس از دیدن کار ماتیو ، او را شریک خود در امور نظافت حیوانات کرد ، در حال حاضر  Pet Butler بزرگترین مرکز ارائه خدمات نظافت فضولات حیوانات اهلی در امریکا است که اکنون بالغ بر  3000 مشتری دارد.
 
 3- نوجوانی که  از طریق فروش مربا با دستور پخت مادر بزرگش میلیونها دلار به دست آورد.
در حالیکه موفق ترین کارآفرینان درآمد خود را از ایجاد وب سایتهای پرطرفدار به دست می‌آورند، "فریزر دوهرتی"  کسب و کار بزرگش را از راه سنتی به دست آورده است. فریزر پخت مربا را از سن 14سالگی با دستورالعملهای مادربزرگش در آشپزخانه خانه ی خود شروع کرد ، وی در 16سالگی مدرسه را ترک کرد تا به طور تمام وقت مشغول کار خود شود. این نوجوان در حال حاضر سالانه چیزی حدود 500،000 شیشه،مربا می‌فروشد که این مقدار 10درصد بازار مربای انگلیس را تشکیل می‌ دهد. سرمایه دوهرتی چیزی حدود 1تا2میلیون دلار تخمین زده می‌شود.

.4- شرکتی که از فروش عینک های ایمنی مخصوص سگها صاحب ثروت بزرگی شد
در جوامع غربی سگ و سایر حیوانات خانگی جزء لاینفک زندگی افراد هستند ، همین عامل باعث شده است تا چند دوست قدیمی تصمیم بگیرند برای سگ ها عینک بسازند !
عینک برای سگ خانگی؟ به نظر بی معنی می‌رسد ! اما اگر کسی به ساخت آن پرداخته و آن را تبدیل به کسب و کار چند میلیون دلاری کند، نتیجه می‌گیریم این کار چندان هم بی معنی نیست. این کار توجه زیادی از مردم و رسانه ها به خود جلب کرده است از جمله CNN, Women's World, People, Regis and Kelly, National Geographic and Animal Planet . آنها که کار را با ساخت عینک ایمنی شروع کردند در ادامه کار خود را توسعه داده و لوازم جانبی دیگری برای حیوانات را تولید کردند که شامل کوله پشتی، جلیقه شنا، تی شرت، کلاه و اسباب بازی می‌شود.
 
5- مردی که با تولید استخوان آرزوی پلاستیکی، میلیونر شد.
در بسیاری از نقاط دنیا مردم معتقدند شکستن استخوان جناغ مرغ آرزو ها را برآورده می‌کند !
چه کسی فکر می‌کرد که روزی بازاری برای استخوان آرزو (استخوان جناق مرغ) آن هم از نوع پلاستیکی اش وجود داشته باشد؟ کن آهرونی از اینکه سرسفره  و پس از خوردن مرغ تنها دو نفر می توانستند آرزو کنند و جناغ بشکنند کلافه شده بود.
این باعث شد تا او تصمیم به ایجاد شرکت LuckyBreak بگیرد،شرکتی که استخوان های آرزوی سنتزی با صدا و حس استخوان جناق واقعی مرغ و بوقلمون بسازد. در حال حاضر این شرکت روزانه 30،000 استخوان تولید می‌کند که آنها را در قالب طرحهای سفارشی و منقوش برای استفاده ی شخصی، شرکتی و تبلیغاتی به فروش می رساند. فروش این شرکت بیش از 2.5 میلیون دلار در سال است.
می‌بینید که حتی با استفاده از عقاید نه چندان علمی و درست مردم هم می‌توان میلیونر شد !

6- زن خانه دار مخترع بالشی که قابلیت رفتن به مایکرو ویو را دارد!
کیم لوین، کیسه های کوچکی در طرح های مختلف با قابلیت نفوذ گرمای آرامش بخش اختراع کرد. کیم متوجه شد که اگر مقداری ذرت در یک کیسه ریخته،آن را دوخته و بعد در مایکرو ویو قرار دهد، یک بالش گرم و آرامش بخش ایجاد می‌شود. او بدون معطلی به کمک چرخ خیاطی اش شروع به عملی کردن ایده ی ساده اش کرد و از آنجا بود که کسب و کار چند میلیونی او آغاز شد. در ابتدا کیم فکر می‌کرد که این بالش ها می‌توانند هدیه ی عالی برای فرزندان و همسایه هایش باشند. اما به زودی متوجه شد که ایده او پتانسیل بالایی دارد. وقتی والدینی که با کیم در ارتباط بودند نیمه شب ها با او تماس می‌گرفتند تا برای بچه هایی که بدون بالش های کیم بی تابی می‌کردند،بالش درست کند، او دانست که فرصت طلایی ای برای او خلق شده است. او به خرده فروشی های محلی و نمایشگاههای صنایع دستی می رفت تا اینکه اتفاق مورد انتظار رخ داد؛ مجتمع تجاری Saks تصمیم گرفت که بالش های کیم را در فروشگاههایش به مشتریان عرضه کند. اکنون او یک میلیونر است و حتی کتابی درباره تلاشهایش نوشته است.
 
7- کسی که در وب ، پیکسل ها را به قیمت 1میلیون دلار فروختدر سال 2005 یک دانشجوی 21ساله در انگلستان به نام الکس تیو صفحه وبی یک میلیون دلاری به راه انداخت که از طریق آن پیکسل های 1000*1000 را به قیمت 1 دلار به فروش می‌رساند. با وجود اینکه این ایده خیلی ساده ای بود، اما به دلیل منحصر به فرد بودنش توجه زیادی جلب کرد و در نهایت طی چند ماه ، وی صاحب  1،037،100دلار درآمد شد. آخرین مورد آگهی در سایت الکس به قیمت 38100دلار به فروش رفت. وب سایتهای زیادی به تقلید از این سایت ایجاد شد که همگی با شکست مواجه شدند چراکه این ایده دیگر بدیع نبود.
 
8- مردی که شرکتی برای فراهم کردن نامه های عذر و بهانه برای غیبت در کار ایجاد کرد
آیا به عذر وبهانه ای برای غیبت از کارتان نیاز دارید؟ یک شرکت اقدام به تامین نامه های عذر غیبت اینترنتی برای کارمندان و دانشجویان آمریکایی کرده است. این عذرهای اینترنتی هر کدام فقط به قیمت 25دلار فروخته می‌شوند. این نامه ها می‌توانند از یک دکتر حرفه ای یا بیمارستان یا احضاریه دادگاه جعلی  یا حتی اعلامیه فوت باشند. فراهم کننده این نامه ها کارش را با 300دلار شروع کرد و اکنون کارش را از طریق یک لپ تاپ در یک شهر کوچک در اوکلاهاما انجام می‌دهد. این سایت به طور ماهیانه 15000 مراجع دارد !
 
9- راهب هایی که کارتریج پرینتر ها را 2.5میلیون دلار به فروش رسانده اند برنارد مک کوی ، کشیش و قائم مقام LaserMonks.com یک خرده فروشی اینترنتی است که کارتریج و دیگر لوازم اداری را با تخفیف به فروش می‌رساند. مشتریان این سایت عبارتند از افراد، کلیساها و همینطور مرکز تحقیق Morgan Stanley و Forest Service آمریکا.
این کسب و کار پر سود و منفعت است. فروش ها از سال 2002، به میزان 2000دلار به 2.5میلیون دلار در 2005 تبدیل شده است. ایده LaserMonks.com از آنجایی به این کشیش الهام شد که وقتی روزی جوهر پرینتر او تمام شد او نتوانست کارتریجی با قیمت معقول پیدا کند. در ابتدا این شرکت متشکل از چند راهب بود که روزانه سفارش های معدودی برای پر کردن کارتریج های خالی می‌‌گرفتند. اما طبق گفته راهب ها اکنون آنها 50،000 مشتری دارند و روزانه 200 تا 300 سفارش می‌ گیرند.
 
10- دختری که از ارائه نقشه های MySpace ثروت 1.5میلیون دلاری به دست آورده است
دختر نوجوانی که استعداد و خلاقیت فراوانی دارد ، سایتی به نام WhateverLife  ایجاد کرده است که در آن نقشه های MySpace و دیگر راهنماهای مجانی را ارائه می‌کند. این دختر اخراجی از مدرسه ، ماهانه 70000دلار درآمد دارد و وب سایتش بیش از 7میلیون بازدیدکننده  و 60 میلیون بازدید از صفحاتش دارد.

 
منبع: banki.ir

با درآمد کم چگونه ..

با درآمد کم چگونه ثروتمند شویم؟

یک بودجه ماهانه که تمامى هزینه هاى اولیه شما را پوشش دهد، مقرر کرده و مقدار کمى را هم براى تفریح و سرگرمى کنار بگذارید.به گزارش باشگاه خبرنگاران،شکى نیست که همه مى خواهند پولدار شوند؛ ما هم در این مطلب قصد داریم چند نکته را براى ثروتمند شدن به شما گوشزد کنیم.
یک بودجه ماهانه که تمامى هزینه هاى اولیه شما را پوشش دهد، مقرر کرده و مقدار کمى را هم براى تفریح و سرگرمى کنار بگذارید.به گزارش باشگاه خبرنگاران،شکى نیست که همه مى خواهند پولدار شوند؛ ما هم در این مطلب قصد داریم چند نکته را براى ثروتمند شدن به شما گوشزد کنیم.
1 - ثروتمند شدن از طریق یک حرفه دانش آکادمیک فرا بگیرید
مهم نیست که دانش شما در رشته مورد نظر با تحصیل در مقطع دوره فوق لیسانس دانشگاه صنعتى شریف حاصل شده باشد یا اینکه از طریق ثبت نام در یک دوره آموزشى بدان دست یافته باشید بلکه باید دانش فیلد مطلوب کارى خود را در حد قابل قبولى داشته باشید. حتى مواردى که رویکرد کاملا تئوریک دارند، در بعضى مواقع در پروژه هاى واقعى به کمک شما آمده و باعث تمایز شما از سایر همکاران تان مى شود. در ضمن، هنگام استخدام نیز رزومه علمى شما تاثیر بهترى از سوابق نامعلوم و حتى غیرمعتبر کارى در نزد کار فرما خواهد داشت.
حرفه آینده تان را درست انتخاب کنیداگر اولویت اول شما کسب ثروت و زندگى راحت در آینده است، خیلى دنباله رو علاقه خود به رشته خاصى نباشید. به نتایج تحقیقاتى که در مورد متوسط درآمد مشاغل مختلف انجام شده، نگاه کنید تا ببینید در کدام رشته ها که به علایق شما نزدیک ترند، احتمال ثروتمند شدن بیشتر است. به طور مثال احتمال ثروتمند شدن شما در نقش یک مهندس مالى بیشتر از یک استاد دانشگاه خواهد بود.
مکان درستى را براى فعالیت شغلى انتخاب کنید
به جایى بروید که شغل هاى بهتر و بیشترى وجود دارد. مثلا به عنوان کارشناس مسائل مالى و بورس، زمینه کارى بهتر و امکان رشد بیشترى در تهران براى شما وجود خواهد داشت تا در یک شهرستان کوچک.
ابتدا شغلى براى کسب تجربه پیدا کنیدتا مى توانید براى جاهاى مختلف درخواست کار بفرستید و مصاحبه بروید. هنگامى که کار مورد نظر را یافتید آن را نگه دارید و سعى کنید تجارب لازم براى موفقیت هاى آینده را کسب کنید. تا پیدا شدن یک کار مناسب نیز مى توانید در یک شرکت معتبر کارآموزى کنید و تجربه کسب کنید.
شغل و کارفرمایتان را تغییر دهیدبا این کار مى توانید دستمزد خود را افزایش داده، تجارب کارى و غیرکارى مختلف به دست آورده و ریسک بیکارى آینده به دلیل تک بعدى بودن را کاهش دهید. از اینکه این کار را بارها انجام دهید واهمه نداشته باشید. اگر شما کارمند با ارزشى باشید، حتى ممکن است کارفرماى فعلى تان براى نگه داشتن شما، افزایش حقوق و سایر مزایا را در نظر بگیرد. ممکن است وابستگى به شرایط فعلى، ترس از محیط و کار جدید یا وفادارى شغلى، شما را در این اقدام سست کند، اما به یاد داشته باشید براى پیشرفت باید مدام در حرکت باشید، بنابراین براى یافتن موقعیت هاى تازه گوش به زنگ باشید.
تجارت شخصى راه اندازى کنید
بیشتر افراد موفق یک درآمد جانبى به جز حقوق ثابت ماهانه دارند که گاهى از این کارهاى جانبى درآمد بیشترى عایدشان مى شود. این کار تمرکز و وقت زیادى مى طلبد و استرس زیادى به شما وارد مى کند، اما بعد از چند وقت که به سوددهى رسید، شما مى توانید نتیجه آن را ببینید. علاوه بر درآمد بیشتر، شما این مزیت را خواهید داشت که رئیس خود باشید و زمان هاى کارى خودتان را تنظیم کنید. پیشنهاد مى کنیم پس از کسب تجربه در یک زمینه خاص و به دست آوردن دانش جنبه هاى مختلف آن، تجارت خود را شروع کنید.
2 - ثروتمند شدن از طریق سرمایه گذارى سرمایه گذارى کردن در تحصیلحتى اگر موفق نشدید از طریق کنکور وارد دانشگاه شوید، با هزینه شخصى به دانشگاه بروید. مطمئن باشید با انتخاب رشته صحیح بعدها چند برابر هزینه سرمایه گذارى شده براى تحصیل خود را به دست خواهید آورد. براى مثال اگر شخصى که به تجارت علاقه مند است، مدرک MBA بگیرد، هزینه تحصیل خود را بعدها در کمتر از یک سال به دست خواهد آورد.
در بازار هاى مالى سرمایه گذارى کنید
بازارهاى مالى محل مناسبى براى چند برابر کردن پول شما هستند. اگر خود را به دانش لازم مجهز کنید و فرد فرصت شناسى باشید قادر خواهید بود چند برابر درآمد سالانه خود را از این طریق به دست آورید. خرید سهام شرکت هاى معتبر و اوراق قرضه راهى مطمئن براى ایجاد درآمد فرعى است. براى افراد ریسک پذیرتر، سرمایه گذارى در بازار بورس، سود بیشترى به دنبال خواهد داشت. در کنار اینها نباید از سرمایه گذارى روى طلا و ارز غافل شد. این بازارها در شرایط بحران هاى اقتصادى داخلى یا جهانى، به طرز شگفت آورى سودآورى دارند.
در مستغـــلات سرمــایه گـــذارى کنیدخریداملاک استیجارى یا زمین در مکان هاى رو به رشد، سرمایه گذارى است که شما همواره برنده آن خواهید بود. با توجه به افزایش جمعیت و در نتیجه بالا رفتن تقاضا براى مسکن و همچنین املاک تجارى، مى توانید انتظار یک سود تضمین شده را داشته باشید. اگر فرد ریسک پذیرى نیستید مى توانید با خرید یک واحد استیجارى، نه تنها از افزایش سرمایه خود مطمئن شوید، بلکه از اجاره ماهانه آن استفاده کنید. اگر هم وقت و انرژى کافى دارید و به دنبال سود بالا هستید، پیشنهاد مى شود به صورت فردى یا مشارکتى اقدام به ساخت وساز کنید.
وقت خود را سرمایه بدانید
به جاى اینکه چند ساعت در روز را به بطالت صرف کنید، سعى کنید براى کل روزتان برنامه ریزى داشته باشید. از هر زمانى براى یادگیرى مطالبى مانند ساز و کارهاى اقتصادى، عملکرد شرکت هاى بورس، مدل هاى ریاضى ساده و پیشرفته تحلیل مالى و ... استفاده کنید.
از خریدهایى که ارزش آنها در آینده پایین خواهد آمد، اجتناب کنیدبه طور مثال خرید یک ماشین گران قیمت، اقدام جالبى از لحاظ اقتصادى به شمار نمى آید، زیرا صرف نظر از میزان کارى که از آن مى کشید، بعد از ۵ سال، ارزش آن به میزان زیادى افول خواهد کرد.
ثروتمند بمانیدثروتمند شدن سخت است، اما ثروتمند ماندن حتى از آن هم سخت تر است. دارایى شما همواره از بازار تاثیر مى پذیرد و بازار هم که پستى و بلندى هاى خود را دارد. اگر شما در زمانى که بازار در شرایط خوبى به سر مى برد، بى خیال باشید و استفاده حداکثر را نبرید، در زمان رکود محکوم به شکست و بازگشت به پله نخست خواهید بود. اگر ارتقایى در حقوق خود داشتید یا سهامتان سوددهى خوبى داشت، این مبلغ اضافه را پس انداز یا سرمایه گذارى کنید، زیرا قریب به یقین با روزهاى سخت مواجه خواهید شد.
۳ - ثروتمند شدن از طریق پس انداز روزانه چند حساب پس انداز باز کنیدبهتر است هر فردى بیش از یک حساب پس انداز داشته باشد تا با ریختن مقدارى از درآمد ماهانه در حساب هاى دیگر از خرج هاى اضافى جلوگیرى کند. به طور مثال، بهتر است هر زمان که حقوق خود را دریافت کردید و همان ابتدا درصدى از پولتان را در حساب مخصوصى بریزید و کارت آن را همیشه در منزل نگه دارید. یک حساب مخصوص خرج منزل و یک حساب هم براى تفریحات ماهانه داشته باشید.
بودجه بندى کنیدیک بودجه ماهانه که تمامى هزینه هاى اولیه شما را پوشش دهد، مقرر کرده و مقدار کمى را هم براى تفریح و سرگرمى کنار بگذارید. هیچگاه از این مقدار در خرج کردن فراتر نروید.
به ماشین و منزل سطح پایین رضایت دهید اما قانع نباشیدمعمولا انتظارى را که از یک منزل ویلایى دارید، یک آپارتمان هم برآورده مى سازد. آپارتمان مسکونى را مى توان با یک نفر دیگر شریک شد و به یک ماشین دست دوم رضایت داد. در یک کلام تجمل گرا نباشید. با این کار ماهانه مقدار زیادى پول پس انداز خواهید کرد تا اینکه روزى برسد که بتوانید بهترین منزل و و ماشین را بخرید بدون اینکه چیزى از درآمدزایى شما کم شود...


در چیستی تشریفات

در چیستی تشریفات

چندی قبل در یکی از سایت ها مقاله ای چاپ شده بود تحت عنوان « زندگی آری، تشریفات نه» و نویسنده محترم، تشریفات را در مقابل قناعت و زندگی قرارداده، آنرا مردود شمرده بود.

آقای سردبیر اجازه دهید قسمتهایی از آن مقاله را نقل نمایم تا وقتی که آنرا مورد بررسی قرار می دهم، خوانندگان محترم، موضوع را بهتر دریابند: « بر اساس اعصار مختلف که در تاریخ بشر به چشم می آید می توان گفت که تشریفات، همیشه در زندگی اجتماعی دارای قرب و جایگاه بوده و البته از این به بعد هم خواهد بود. به بیانی می توان ابراز داشت که زندگی بشر به نحوی با این تشریفات کلاف و گره خورده است. کما اینکه با ظهور انقلاب صنعتی در جوامع و استحاله ی همین انقلاب در انقلابی به نام انقلاب الکترونیک بر شدت آن افزوده شده است.»
نویسنده آنگاه با رد موضع خود درباره «قرب و جایگاه تشریفات در همیشه ی زندگی»، می افزاید: به طوری که جایگاه این گزیده در زندگی اخلاف کمتر به دیده می‌آید. لذا در جهت بازکردن موضوع می توان زندگی را در دو زاویه مورد بررسی قرار داد. نخست زندگی ای که در جهت تأمین خواسته‌های مادی و رفاهی بشرتلاش می کند و هدف آن از این زندگی نیز زنده بودن در جهت زیبا پنداشتن و زیبا دانستن است (زندگی سطحی). ثانیا زندگی ای که در تلاش است تا که فراتر از خواسته های مادی و رفاهی قدم گذاشته و اغلب به خواسته های معنوی و ابعاد انسانی و حیاتی بپردازد.
لذا با شناختی که از این دو نوع زندگی به دست می آمد، جایگاه تشریفات را می توان به راحتی پیدا کرد. و البته به مقوله ای به نام قناعت نیز می توان پی برد چرا که اکثر زندگی افراد به قناعت مرتبط می گردد که سیر تکاملی خود را در جهت رسیدن به زندگی از نوع دوم است و یا اینکه به زندگی در گزینه اول مرتبط می گردد که طبعاً افراد در جهت رسیدن به تشریفات در کندوکاو بوده و با این روش زندگی نوع اول را شکل می دهند."(کلمات و جملات عینا و بدون دخل وتصرف نقل شده است.)
نویسنده محترم بعد چکش حکم را بر میز قضاوت زده، افزوده است: «لذا منطقی است که بگوییم که جمع ضدین محال است، جه اینکه مقوله ای به نام تشریفات دقیقا مقابل قناعت به شمار می رود. به نظر می‌آید که قناعت در تکامل انسان نقش مؤثر و مفیدی را بر عهده دارد. چرا که قناعت از خواسته های زندگی است و در جهت گسترش و تداوم جوامع مبنی بر پیشرفت و توسعه اقتصادی و فرهنگی تأثیر به سزا دارد. لذا آنچه خارج از این مفهوم یعنی خواسته های زندگی که ذکررفت، باشد و هدفی را در جهت خودبینی و چشم و هم چشمی و تفاخر را دنبال می کند و البته خارج از دایره‌ی فرهنگ عدالت گنجانده شود طبعا خواسته زندگی نیست بلکه ناخواسته ای است که پیامدهای ناگوار و و درو از انتظار را برای فرد ایجاد می کند.»

اما تشریفات چیست؟
تشریفات به طور بسیار خلاصه؛ مجموعه ای از آداب شامل حسن سلوک (رفتارهای پسندیده اختیاری مانند تقدم در سلام، رعایت احترام دیگران، خوش خلقی و خوش بیانی)، نزاکت (رفتارهای اجباری مانند انضباظ نظامی، احترام به قوانین و آیین نامه ها)، و رعایت ترتیبات، قوانین، مقررات و کنوانسیونهای داخلی و بین‌المللی است؛ از ساده ترین آنها یعنی رعایت ترتیبات خاص ترخیص کالا در گمرکات که به تشریفات گمرکی معروف است تا نحوه رفتار با نمایندگان سیاسی و کنسولی سایر کشورها، و سبک متعارف کار در سازمانهای بین‌المللی مانند طریقه ثبت نام، نظردادن در جلسات و نحوه ابراز مخالفت و یا همکاری با نمایندگان سایر کشورها در خصوص قطعنامه هاست.
به علاوه، انجام کارها به خصوص در زمینه روابط بین الملل است دارای حدود و ثغور مشخص است. در داخل کشور، بسیاری از ما در روابط با دوستان و آشنایان آداب رفتار (اصول تشریفاتی) را به طور کامل رعایت نمی کنیم و یا ضرورتی برای انجام آنها احساس نمی‌نماییم و اشخاص ذیربط هم- برخی به دلیل صمیمت و سابقه دوستی و بعضی به دلیل عدم اطلاع از اصول آن- نه ناراحت می شوند و نه در فکر عمل متقابل هستند. اما در دایره روابط بین المللی، رعایت تشریفات، به منزله حفظ شئون و معرفی ویژگیهای متمایز یک ملت و حفظ شئون نمایندگان دولت ها و رعایت مبانی استاندارد و متعارف بین‌المللی است که از سویی تفریط در آنها، سبب رنجش و توسل به عمل متقابل می گردد و تداوم در رفتار غیرتشریفاتی ممکن است به کدورت شدید فیمابین دو کشور و قطع ارتباطات بین آندو انجامد.
از سوی دیگر، افراط در بعضی از کارها مانند سبک گرفتن مقام و منزلت خویش، موجب کسر شأن و کاهش حرمت عامل که نماینده یک ملت و نظام است، می گردد.
اما تشریفاتی که امروزه در ایران از آن سخن می رود، با اسراف، تبذیر، تجملات و اشرافی‌گری در تضاد است که بر اساس آیات کریمه قرآن، « خداوند، مسرفین را دوست نمی دارد» و «مبذرین؛ برادران شیاطین هستند.» این تشریفات که مبتنی بر آیات قرآن کریم، سیره و فرمایشات رسول مکرم اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) می باشد، حفظ شئون ایرانی مسلمان را در سرلوحه اصول خود قرارداده است، نه بر تجملات و ملک و ثروت و یا انواع غذاهایی که در مهمانی ها روی میز قرار می‌گیرد. ضمنا تشریفات ناب را با قناعت تضاد و خصومت نیست که رعایت قناعت در تشریفات اسلامی یک اصل است.
جالب آنکه کلمه تشریفات خود از ریشه شرف و مصدر تشریف می آید، شرف در زبان عرب، به معنی مجد و بزرگی است و بنا بر فرمایش حضرت امام حسن مجتبی (ع): «شرف؛ یعنی احترام به قوم و قبیله و دیگران.»
در سایر کشورهای نیز علاوه بر صدها کتاب با عناوین حسن سلوک، رفتار پسندیده، و آدابی چون خوردن و نوشیدن و سفر و سخن گفتن و سخنرانی کردن و قس علی هذا، هزاران هزار پایگاه اینترنتی نیز با عنوان های گوناگون به شرح و بسط موضوعات مرتبط با تشریفات می پردازند و چیزی که در آنها کمتر به چشم می خورد، بحث درباره اسراف و تجملات است. زیرا در خارج از ایران نیز عموما و غالباً مبانی تشریفات، ساده تر شده است. اما در هیچکدام از آنها مطالبی در تحقیر و تکذیب اصالت انسان و رد و انکار زندگی و زیبایی نیست. البته آنها برای هر کاری آدابی نوشته و می گویند که برخی از آنها به دلیل تضاد با اعتقادات دینی و یا ارزشهای انقلابی ما، اساساً در تشریفات ما مطرح نیست.
جالب آنکه تشریفات راستین به عنوان عصاره آداب و حسن سلوک، در عصر الکترونیک، بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است. کما اینکه کارشناسان یک مؤسسه آموزش تشریفات، با ذکر این مقدمه که هزاره سوم، دوران رقابت است، و در دنیای رقابتی امروز، داشتن علم محدود به حوزه تخصص هر رشته، دیگر کافی نیست، عقیده دارند که حسن سلوک و نمایش رفتار حسنه، برای کسب توفیق در کار و تجارت و تحصیل و احراز شغل و امور مختلفه زندگی ضرورت دارد.
بدون داشتن این مهارتها، حفظ مشتریان، رابطه درست و معنی دار با همکاران و مخاطبان و حتی رابطه صمیمانه با اعضای خانواده به مخاطره می افتد.
دکتر بیدار مغز
سخنران تشریفات بین المللی و ارزیاب گفتار و رفتار

چگونگی موفقیت رستوران پانرا در دوران رکود اقتصادی

چگونگی موفقیت رستوران پانرا در دوران رکود اقتصادی

اگر در محلی با فضای باز به همراه نورپردازی مناسب، رنگ‌آمیزی دیوار با ترکیبی از قرمز و زرد، طراحی ساده، صندلی‌های روکشدار زیبا و احتمالا یک اجاق گازی روبه‌رو شدید، بدون شک بدانید که به یکی از شعب پانرا وارد شدید.

مترجم: بهزاد بهمن‌نژاد
یکی از مزایای پانرا طراحی و ارائه خدمات یکسان و در عین حال یکتا، در تمامی شعبه‌هایش می‌باشد. سرو شدن غذا در ظروف غذای اصیل و بر روی صندلی‌های چوبی به جای ظروف و صندلی‌های پلاستیکی جذابیت بالایی برای مشتریان پانرا دارد و وی را از سایر رقیبان متمایز می‌کند.
امروزه پانرا مشتریان قدیمی و مشتریان رهگذر جدید را همگی با هم پذیراست. پانرا از جمله رستوران‌های زنجیره‌ای است که به سرعت در سراسر آمریکا در حال توسعه است. با آغاز رکود اقتصادی در آمریکا، در حالی که بیشتر کارخانه‌ها رو به ورشکستگی بودند، مدیریت این رستوران شروع به سرمایه‌گذاری روی خط تولید خود کرد و شعب خود را گسترش داد و از قضا استراتژی وی در آن شرایط به خوبی پاسخ داد به‌طوری‌که سود خود را از ۶۴۰ میلیون دلار به 4/1 میلیارد رساند.
به گفته Lawrence Hrebiniak، استاد مدیریت Wharton، رمز موفقیت پانرا متفاوت بودن آن در سرو غذاهای سالم، خوشمزه و مقرون به صرفه می‌باشد. در دوره‌ای که بیش از نیمی از نوجوانان و جوانان آمریکا از مشکل اضافه وزن رنج می‌برند و توجه بیشتری به غذاهای مصرفی خود می‌کنند، پانرا غذاهایی جایگزین برگرها و ساندویچ‌های سرخ‌کردنی پیشنهاد می‌دهد و مشتریان را به فضای گرم خود فرا می‌خواند. به گفته Hrebiniak هم‌اکنون پانرا نماد میزبانی گرم است و در این دوران که زندگی کاملا خشن و بی‌روح شده است، مشتریان از قرار گرفتن در چنین مکان‌هایی در کنار دوستان خود لذت می‌برند.
نکته مهم این است که با پیشرفت روزافزون، شرکت نیز با مسائل جدیدی روبه‌رو می‌شود. در این شرایط مدیریت پانرا می‌بایست کاملا در ارتباط با بازار باشد و بداند که شرایط و نیازهای مشتریان تغییر می‌کند و متناسب با آن تحولاتی را در کار خود ایجاد کند. از طرف دیگر، باید مراقب شرکت‌های رقیب بود و طوری عمل کرد که مشتری همواره احساس کند بهترین خدمات به وی ارائه می‌شود. به گفته Hrebiniak این دشوارترین وظیفه مدیریت شرکت است.
سوخت سلف‌سرویس برای بدن انسان
تاریخچه تاسیس پانرا به شرکت پخت نان لوئیس باز می‌گردد، زمانی که Ron Shaich این شرکت را خریداری کرد و نام پانرا (به زبان لاتین یعنی وقت نان) را برای این شرکت برگزید. با توجه به گفته «شیاچ» مدیر ارشد اجرایی پانرا، بعد از جنگ جهانی دوم مک‌دونالد و کینگ‌ برگر دو رستوران برجسته‌ بودند، ولی در سال‌های ۱۹۹4-۱۹۹3 به مثابه پمپ بنزین‌هایی شدند که مشتریان در آن‌جا سوخت می‌زدند و رفع نیاز می‌کردند، در حالی که مشتری به دنبال محصولات ویژه و جدید است. این عدم توجه به ایجاد تنوع در محصولات، برای صنایع نوشیدنی‌ و بستنی نیز رخ داد و آنها را دچار مشکل کرد. برای مقابله با این مساله در پانرا تصمیم گرفتیم نان‌های سنتی بدون هیچ ماده افزودنی به مشتریان ارائه کنیم که این امر وجه تمایزی برای شرکت ما بود.
این امر باعث پیشرفت پانرا نسبت به رقیبانش بود، به‌طوری‌که همزمان با آغاز رکود اقتصادی جایگاه خود را در میان رستوران‌های برتر حفظ کرد. در این دوره درآمد پانرا ۵۰ درصد رشد کرد و در مقام سوم بعد از مک دونالد و chipotle قرار گرفت.
شیاچ می‌گوید «وقتی رکود شروع شد تصمیم گرفتیم سرمایه‌گذاری خود را افزایش دهیم و کیفیت محصولاتمان را بهبود دهیم. این در حالی است که سایر رستوران‌ها در صدد کاهش قیمت‌ها برآمدند و عقب‌نشینی کردند.»
در طول این مدت، پانرا با عرضه نوشیدنی‌های کم‌چرب میوه‌ای، تهیه ظرف‌های جدید با آرم مخصوص برای خدمت‌رسانی مشتریان خانگی، ارائه مزایا و امکانات جدید برای کارکنان و مشتریان ثابت خود، توانست پیشرفت چشمگیری داشته باشد، به عنوان مثال در این دوره فروش سالادهای پانرا ۳۰ درصد افزایش داشت. به گفته شیاچ پانرا به خاطر اعتباری که پیش از رکود نزد سایر سرمایه‌گذاران کسب کرده بود این اجازه را داشت که مانور بیشتری روی سرمایه‌گذاری و بهبود محصولات خود داشته باشد. همچنین وی افزود که ما کار متفاوت و جدیدی انجام ندادیم فقط سعی کردیم که به دوراندازهای خود نزدیک‌ شویم.
مشتری لحظات خود را در رستوران چطور گذرانده است؟
Yoram Jerry Wind، استاد بازاریابی، اظهار داشت «موفقیت پانرا بیشتر مدیون این است که سعی کرده است درک عمیقی از آنچه مشتری را جذب می‌کند داشته باشد.» در یک اقتصاد متزلزل یکی از پارامترهای مهم در جذب مشتری «قیمت» است. وی افزود «در حال حاضر ما در جایی زندگی می‌کنیم که ۱۷ درصد مردم بیکارند که این بخش قابل توجهی از جمعیت را در بر می‌گیرد و این موضوع مشتریان را نسبت به قیمت حساس کرده است. تراز مالی در یک اقتصاد بد باید قوی باشد و این خود یکی دیگر از عوامل موفقیت پانرا بوده است.»
به گفته Wind از دیگر عوامل پیشرفت پانرا شناخت سلیقه و نیاز مشتری و همچنین توجه ویژه به جزئیات به‌ظاهر کوچک است، که باعث می‌شود مشتری خاطره خوشی از گذران وقت در رستوران شما داشته باشد. چنین مکان‌هایی علت رایج شدن اصطلاح «خانه سوم» می‌باشند، در واقع پس از خانه و محل کار، چنین پاتوق‌هایی می‌تواند خانه سوم بسیاری از افراد به شمار آید. مشتریانی هستند که ساعت‌ها در این مکان به صحبت کردن با یکدیگر، نوشیدن قهوه، مطالعه روزنامه و غیره می‌پردازند، همان‌طور که ساعاتی را صرف همین کارها در خانه یا محل کار خود می‌کنند. گاهی نیز آنها به خاطر استفاده از اینترنت بی‌سیم پرسرعت که جزء مزایای خوب این رستوران محسوب می‌شود در این مکان حضور پیدا می‌کنند. بنابراین فقط کیفیت محصولات مهم نیست، بلکه نحوه ارائه خدمات و لذت بردن مشتری نیز امری بسیار مهم می‌باشد.»
Ballantine John، سخنران ارشد مدیریت استراتژیکی در دانشگاه Brandis، می‌گوید «پانرا در گذشته فقط مکانی بود با غذاهای خوشمزه که با قیمتی نسبتا ارزان عرضه می‌شدند ولی در حال حاضر به مکانی تبدیل شده است که مردم را گرد هم می‌آورد و محیطی آرام، گرم و صمیمی برای مشتریان فراهم ساخته است.»
پیش به سوی غذاهای سالم‌تر
اخیرا با توجه اهمیت یافتن رژیم‌های غذایی، محدودیت‌های صنفی جدیدی برای رستوران‌های زنجیره‌ای در نظر گرفته شده است که این مساله محبوبیت بیشتر پانرا را به همراه داشته است. با توجه به گزارش دفتر General Surgeon.S.U نزدیک یک‌سوم از کودکان آمریکا دارای اضافه وزن و چاقی بیش از حد هستند و سالانه حدود ۱۵۰ میلیارد دلار صرف درمان بیماری‌های مرتبط با چاقی می‌شود، به همین علت توزیع غذاهای سالم و مغذی اهمیت یافته‌اند. در نتیجه تمرکز پانرا روی ساندویچ‌هایی که به همراه سوپ‌های سبزیجات و میوه‌های تازه سرو می‌شوند منعطف گردید و رژیم‌های غذایی را به سمت غذاهای طبیعی و سالم برد.
با توجه به همه‌پرسی اخیر توسط Zagat، پانرا به عنوان بهترین رستوران در عرضه غذاهای سالم انتخاب شد. نقطه قوت دیگر پانرا این است که در این مکان به جای همبرگرها و غذاهای سرخ‌کردنی، سالادها و غذاهای شامل سبزیجات سرو می‌شوند. به این ترتیب مشتری خود را در برابر یک لیست غذایی سالم می‌بیند و این احساس در او به‌وجود می‌آید که غذاهای سالم‌تری مصرف می‌کند و سلامتی‌اش تضمین است. در واقع این غذاها رژیمی نیستند، یعنی کالری و چربی مورد نیاز بدن و تقریبا برابر با غذاهای سایر رستوران‌های فست‌فودی را در بر دارد. همچنین برای کسانی که هنوز در مسیر «پیش به سوی غذاهای سالم‌تر» قرار نگرفته‌اند نیز انواع نان‌ها و شیرینی‌ها وجود دارد و به مشتری این امکان داده می‌شود که بتواند پیش‌غذایش را خود انتخاب کند. به عنوان مثال، وقتی شما یک ساندویچ سفارش می‌دهید می‌توانید همراه با آن چند تکه سیب یا مقداری چیپس سفارش دهید. در واقع احساس مصرف غذاهای سالم‌ با ارائه جایگزین‌های مناسب در مشتری القا می‌شود.
افزایش بیش از حد و بی‌رویه یک مزیت، باز هم خوب است؟
پانرا با اجرای استراتژی خود به عنوان تضمین‌کننده سلامت و ارائه غذاها، نوشیدنی‌ها، میان وعده‌ها با مواد سودمند و قیمت مناسب به مقام قابل توجهی در میان رستوران‌ها دست یافته است. متخصصانی همچون AntinellaB 'Brandeis پیش‌بینی کرده‌اند که اگر پانرا مسیر خود را حفظ کند، همچنان سودآور خواهد بود. اما اگر بخواهد با تاسیس شعبه‌های جدید و افزودن غذاهای جدید به لیست غذاها و پیش‌غذاها و دسرهای خود قیمت‌ها را افزایش دهد، دچار دردسرهای بزرگی می‌شود.اشباع بیش از حد بازار موضوع دیگری است که می‌تواند تاثیرگذار باشد، به‌طوری‌که Ballantine اظهار می‌دارد در دوره ۵ ساله از ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۷ کافی‌شاپ Starbucks تقریبا تعداد شعبه‌هایش را سه برابر کرد ولی با شروع دوره رکود اقتصادی، سود، درآمد و همچنین تعداد مشتریانش به شدت کاهش یافت و در سال ۲۰۰۸ شرکت ۶۰۰ مورد از شعب کم‌درآمد را تعطیل کرد. در ادامه او گفت که گسترش بیش از حد شعبه‌ها می‌تواند امری نگران‌کننده باشد، مدیریت پانرا باید نیاز بازار و مردم را در قسمت‌ها و شهرهای مختلف کشور شناسایی کند چراکه در بعضی از شهرها جوانان، دانشجویان و متخصصان و در بعضی دیگر بازنشستگان و سالمندان قشر غالب هستند که نیازهای غذایی متفاوت دارند و می‌بایست با در نظر گرفتن نیازها در هر منطقه عمل کرد. Hrebiniak اضافه کرد که پانرا باید به مشتریانش این اطمینان خاطر را بدهد که آنها بهترین خدمات و محصولات را دریافت می‌کنند. علاوه بر این، باید در ارتباط نزدیک با تغییرات بازار و وضعیت عملکرد سایر رقبا قرار گیرد، چراکه موفقیت همیشه تقلید را در پی دارد و برای رسیدن به این اهم که مقلد سایرین باشد باید همواره در مقام اول باقی بماند. وی در پایان گفت «وقتی در بهترین جایگاه قرار گرفته‌اید چگونه عمل می‌کنید؟ مهم‌ترین و دشوارترین وظیفه شما این است که موقعیت خود را حفظ کنید و بهترین بمانید.»
منبع: Knowledge@wharton

رموز موفقیت یک کارآفرین خلاق

رموز موفقیت یک کارآفرین خلاق

رییس و مدیر عامل انجمن جهانی کشتی نمایشی(کشتی کج)، وینس مک ماهون 66 ساله، با اجرای برنامه در 145 کشور دنیا بر قلمرو کشتی حرفه‌ای در سرتاسر جهان احاطه دارد.

مترجم: عاطفه عبادی
رییس و مدیر عامل انجمن جهانی کشتی نمایشی(کشتی کج)، وینس مک ماهون 66 ساله، با اجرای برنامه در 145 کشور دنیا بر قلمرو کشتی حرفه‌ای در سرتاسر جهان احاطه دارد. او در دهه 1980، شخصا تعریفی نو از «کشتی» و «نمایش» و (تلفیق این دو) ارائه داد و توانست کمپانی خود را با ترتیب دادن یک دوره مسابقات برای کشتی گیران حتی با وجود رسوایی‌های استفاده از استروئید(دوپینگ) و اشتباهات محاسباتی کلان با موفقیت اداره کند. به هر حال تجارت در اطراف رینگ همچنان در حال پیشرفت است.

در سال2011کمپانی او نزدیک به 9/483 میلیون دلار درآمد داشت.هنگامی که شرکت او (دبلیو. دبلیو. ای) در تدارک برگزاری هزارمین قسمت یکی از برنامه‌های شاخص خود بود،مجله هفتگی بلومبرگ بیزینس ویک طی مصاحبه‌ای با وینس مک ماهون از رموز موفقیت او در مدیریت سوال کرد:
• به خود و کارمندانتان گوش کنید
تا وقتی خودتان تمایل به انجام کاری ندارید، نمی‌توانید از کسی درخواست انجام آن کار را داشته باشید. نمی‌توانید از کسی بخواهید ساعت‌ها کار کند، مگر اینکه خودتان این کار را بکنید. نمی‌توانید از کارمندان بخواهید که دل به کار بدهند و برای تولید یک محصول اشتیاق داشته باشند، تا وقتی که خودتان این‌طور نباشید. امروزه هنر گوش کردن کم‌کم در حال فراموشی است.
اما من این قابلیت را دارم که می‌توانم حین صحبت کردن، گوش هم بدهم. این ویژگی نسبتا نادراست، اما مهم‌تر ازآن من فکر می‌کنم که با گوش دادن می‌توان یاد گرفت. من معتقدم که بعضی چیزها در یک موقعیت عادی و متعارف به وجود می‌آیند. شما باید روی آنها کار کنید و اجازه دهید که شکل بگیرند و تکامل پیدا کنند.
• هر روز مثل اولین روز کار رفتار کنید.
وقتی تصمیم به انجام کاری می‌گیرید، باید متناسب با آن پیش روید و همه را پشت سر خود جا گذارید. نباید فکر دیگری کنید. «اولین روز کار»، این شعار منه و دوست دارم همه مدیران هر روز را اولین روز کار خود بدانند. مدیران باید هر روز به تجارت وکاری که می‌کنند، این‌طور نگاه کنند. این نگاه به آنها اطمینان می‌دهد که کاری که دیروز انجام دادند، درست بوده است و آن روز شروع تازه‌ای برای انجام سایر کارها است، یا این حس در آنها به وجود می‌آید که آن روز اطلاعات جدیدی به دست آورده‌اند که قبلا نداشتند.این رویکردی جدید به رسانه است؛ یعنی درباره چیزهایی که می‌دانید،طور دیگری فکر کنید. یا اینکه از مطالبی که مثلا دیشب در یک کتاب یا روزنامه خواندید استفاده کنید و روز بعد آنها را با مقداری بینش، ذکاوت و انعطاف‌پذیری درشیوه مدیریت خود به کار گیرید.
• ترس را ترویج نکنید.
قطعا اصلی‌ترین راه برای شکست در مدیریت، برخورد سرد، غیرصمیمی و تحکم آمیزاست. اینکه نگذارید کسی حرف بزند.اگر شما جواب همه چیز را می‌دانید، پس دیگر چه لزومی داشت که افراد دیگری را استخدام کنید. اگر شما به عنوان یک مدیر مغرور باشید و خود را بزرگ بدانید، دیگر جایی برای افراد دیگر باقی نمی‌ماند و نمی‌توانید از نظرات دیگران استفاده کنید.
ترس ماهیتی فاسد و ناخوشایند دارد. باید احترام همه را به دست آورید. من به عنوان یک مدیر باید این کار را هر روز انجام بدهم. وقتی محل کار را ترک می‌کنم، مثل یک نظامی که روی لبه کلاهش نشان‌های افتخار زیادی دارد حس خوبی دارم. ولی صبح که از خواب بیدار می‌شوم دیگر چیزی از آن نشان ها باقی نمانده است. سعی کنید هر روز احترام همه را جلب کنید.
• ذهن خود را پاک کنید ومحدوده و جایگاه خود را پیدا کنید.
من روزانه به طور متوسط چهار ساعت می‌خوابم. خواب را دوست ندارم چون حس می‌کنم وقتی می‌خوابم، چیزی را از دست می‌دهم. به نظر خودم، شخصیتی پرخاشگر و سلطه جو دارم به همین دلیل سعی می‌کنم که تعدیلش کنم تا بازخورد اجتماعی قابل قبولی داشته باشم. من این توانایی را با ورزش و بدنسازی به دست می‌آورم. این ورزش حس خوشایندی به من می‌دهد. من بیشتر برای آرامش فکر و ذهنم ورزش می‌کنم، نه فقط برای بدنم. من واقعا با بدنساری ذهنم را پاک می‌کنم. این فرصتی است برای پاک کردن تمام مسائلی که ذهنم را مشغول می‌کند، چه مسائلی که جنبه شخصی دارند و چه آنهایی که جنبه کاری دارند.
• اجازه ندهید متقاضیان کار در مصاحبه جواب‌های غیرصادقانه بدهند.
من برای مقابله با چنین مشکلی، از روش‌های خاصی استفاده می‌کنم. اولین پرسش من این است که چرا می‌خواهید با
(دبلیو.دبلیو.ای) کار کنید. اتفاقا آنها مجبور نیستند که دبلیو.دبلیو.ای را بشناسند یا از هوادارانش باشند.گاهی وقت ها از این طریق به چیزی که می‌خواهم، می‌رسم. اگر جواب کلیشه‌ای بدهند، به آنها نگاه می‌کنم و می‌گویم: این جواب کلیشه‌ای آن نیست که من دنبالش بودم.من با همه خیلی روراست و صادقم و این چیزی است که می‌خواهم متقابلا از اونا ببینم. صادق باشین! این خیلی چیزها را روشن می‌کند. در این صورت افراد می‌دانند کجا ایستاده‌اند و شما از آنها چه می‌خواهید. قطعا کار با این افراد خیلی ساده‌تر است.
• غرور بدترین دشمن شما است
تردید من را عصبانی می‌کند، اما خودپسندی بدترین چیز است. من هیچ چیز را قطعی نمی‌دانم. حتی نمی‌دانم استحقاق نفس بعدی رو داشته باشم یا نه،پس هرگز مغرور نمی‌شوم. از کوه که بالا می‌رم، می‌خواهم بلندترین قله بعدی را ببینم. سعی کنید کارمندان خود را با دادن فرصت‌های دوباره تشویق کنید.
اما اگر متوجه شدید، فردی از کارمندانتان مغرور شده است، از مدیر منابع انسانی خود بخواهید به او تذکر دهد و به او بگوید این خصلت اصلا در کار ما خوشایند نیست. این می‌تواند برخورد (اخطار) اول باشد. برخورد دوم و جدی‌تر برای وقتی است که تغییری در آن فرد ایجاد نشود، یعنی او دیگر نمی‌تواند مثل روز اول کاری‌اش رفتار کند. گاهی اوقات افراد در زندگی شخصی یا حرفه‌ای‌شان احتیاج به تلنگر دارند. اخطار سوم برای وقتی است که این اخطار هم فایده‌ای ندارد.

رشد پدیده ای به نام مک دونالد

رشد پدیده ای به نام مک دونالد

چند شرکت محدود تجاری می توانند در جهان امروز همانند مک دونالد از رشد باثبات برخوردار باشند؟ مک دونالد ابتدا با محصول ساده یعنی همبرگر شروع و تنوع آن را با گذشت زمان زیاد کرده است .
چند شرکت محدود تجاری می توانند در جهان امروز همانند مک دونالد از رشد باثبات برخوردار باشند؟ مک دونالد ابتدا با محصول ساده یعنی همبرگر شروع و تنوع آن را با گذشت زمان زیاد کرده است .

تاریخچه:
ری کراک 57 ساله با دشواریهای جدی روبه رو بود و در طول زندگی همواره آرزوی ثروتمندشدن را داشت. او به محض بازگشت از جنگ جهانی اول بلافاصله برای ثروتمندشدن دست به کار شد. در سال 1937 او وارد عرصه جدید یعنی مخلوط کن مخصوص شد که شش مواد را با هم مخلوط می کرد. او با مخترع آن وارد معامله شد و سپس خود را به عنوان عرضـه کننده انحصاری مخلوط کن مطرح کرد. 20 سال در این کار سپری کرد ولی ثروتمند نشد. در سال 1954 کراک از سان برناردینو کالیفرنیا سفارش هشت دستگاه مخلوط‌کن همبرگر را دریافت کرد. این سفارش حالت غیرعادی داشت. لذا او تصمیم گرفت که خود راسـاً به محل برود و کار مخلوط کن را ملاحظه کند .


موقعی که ری کراک به محل رسید خیلی تعجب کرد زیرا صف طولانی برای خرید همبرگر ایجاد شده بود واو میزان بازار همبرگر را 250 هزار دلار تخمین زد . علاوه بر آن، او تحت تاثیر سرعت انجام کار و تمیزی محیط کار قرار گرفت. مک دونالد همبرگر معمولی را به قیمت 15 سنت می فروخت .

چیپس ها همواره ترد و تازه زیر گرمکن برقی قرار داشت. مشتریان زیادی وارد و خارج شده و به هیچ گونه وسایل و ملزومات زیاد نیاز نبود .

ری کراک عجیب به این کار علاقه مند شد و مدت دو روز با برداران مک دونالد کلنجار رفت تا توانست امتیاز عرضه آن را با شرط 1/9 درصد فرانشیز، دریافت دارد و در مدت فقط 22 سال، شرکت او به ثروت میلیارددلاری رسید و دوشادوش شرکتهای معظم نظیر زیراکس 63 ساله و یا آی بی ام،  46 ساله قرار گرفت .

استراتژی:
ری کراک بزرگترین فرصت را در عرضه غذا برای خانواده های مقتصد یافت که دنبال سرویس سریع، محیط تمیز و غذای با کیفیت بودند. او این نیاز و خواست را در جوک ها و شوخی های افراد، صف های مشتریان و نحوه سفارش غذاها به وضوح مشاهده و از رویکرد خود بااین عنوان دفاع کرد که رفت و آمدها و ایستادنهای بیهوده وجهه مک دونالد را تحت کنترل خانواده ها پایین می آورد. از طرف دیگر، ماشین های اتوماتیک عرضه غذای آماده نیز تحت کنترل باندهای جنایی بود و عموم مردم از آنها اکراه داشتند. لذا در چنین شرایطی، عرضه غذای آماده با کیفیت و ارزان برای جوان دوچرخه سوار و یا رانندگان ماشین ها حائز اهمیت بود .

کراک در رستورانهای تمیز و محیط خانوادگی، سرویس خوب و سریع را عرضه کرد . تمیزی محیط منجمله دستشوئیها و صمیمیت کارکنان از مزیتهای رقابتی او محسوب می شد و تلاش زیادی به عمل آمد که این مزیتها به عنوان معیار استاندارد حفظ شود. دانشگاه همبرگر مرکز آموزش ویژه مدیران و کارمندان مک دونالد، تاکید زیادی روی خدمات به مشتری دارد.


در این راستا یک دستورالعمل 350 برگی استاندارد برای تهیه غذا و استفاده از تجهیزات و امکانات وجود دارد . مثلاً در این دستورالعمل تاکید شده است که هرروز درب ها دوبار شسته شود . حتی برای پوشیدن لباس کارکنان و نحوه نگهداری موها، استاندارد وجود دارد و کارکنان مرد باید سر خود را همانند سربازان تا حد معین تراشیده و کفشهایشان را واکس بزنند تا براق شود. زنان باید کفش تیره و پاشنه کوتاه، توری سرپوشیده و آرایش مختصر داشته باشند و همگی موظف به استفاده از یونیفورم یکسان هستند .

نحوه پخت غذا کاملاً استاندارد است. یک پوند (حدود 454 گرم) گوشت باید کمتر از 19 درصد چربی داشته باشد و عرض همبرگر حدود 3/5 اینچ (2/54 سانتی متر) باشد و در هر همبرگر نباید بیش از یک چهارم اونس (حدود 30 گرم) پیاز مصرف شود. مدت زمان نگهداری غذای پخته شده توسط اداره مرکزی مشخص می شود . مثلاً چیپس هفت دقیقه، همبرگر 10 دقیقه، قهوه 30 دقیقه بعد از انقضای مدت غذا باید دور ریخته شود. بازرسان شرکت دائماً این موارد را دقیقاً بررسی می کنند تا غذاها با کیفیت یکسان عرضه شود .

مک دونالـــد تبلیغ سنتی تلویزیونـی صبح های روز شنبه را ادامه می دهد و معتقد است که به دنبال این تبلیغ یکی از بچه ها، خانواده را وادار می کند که غذا را در بیرون صرف کنند. علاوه بر تبلیغ، مک دونالد گروه دیگری را نیز تشکیل داده است که تحت عناوین مختلف نظیر روز کودک و یا از طریق شهربازیها و یا مسافرتهای تفریحی و استفاده از غذای مک دونالــد برای ناهار نسبت به جاری ساختن ایده های تبلیغی پیچیده فعالیت کنند .

رشد مک دونالد
مدیریت در گزارش سالانه 1995 واقعاً مباهات داشت زیرا فروش و سود کماکان ادامه داشته و حتی شتاب گرفته است. شرکت 2400 رستوران جدید در سال 1995 و 1800 رستوران جدید در سال قبل از آن در اطراف جهان دایر کرد .

1997 که دوسوم آنها در خارج از امریکا خواهد بود، دایر کنیم. به عبارت دیگر، ما بیش از شش رستوران در روز در سال 1995 افتتاح کردیم و در نظر داریم در سال آتی هشت رستوران در روز دایر کنیم. امکان رشد ما خیلی زیاد است زیرا هر روز 99 درصد جمعیت جهان، هنوز مک دونالد نمی خورند .

مدیریت شرکت صف طویل را که در روز افتتاح در شعبه های خارج تشکیل می شد، قدرت مک دونالد معنی کرد و اعلام می کند که نگرانی ما مواجه شدن با تقاضای زیاد است. مثلاً ما در چین، 65 رستوران مک دونالد داریم که باید به 1/2میلیارد نفر سرویس دهند. شرکت در پایان 1995 تعداد 7012 شعبه در 89 کشور جهان و منجمله 1482 شعبه در ژاپن دارد.


برگر گوسفند برای هند
گوشت برگرهای رستوران مک دونالد در هند به لحاظ رعایت احترام اکثریت هندو به گاو، از گوشت خالص و 100 درصد گوسفند تهیه شده و به احترام اقلیت مسلمان نیز گوشت خوک استفاده نمی شود .

خام خواران نیز می توانند از ساندویچ های نباتی MC NUGGETS استفاده کنند . این حرکتها منطبق با محیط و باورهای عمومی تحت عنوان هندی کردن جمعیت زیاد - از خانواده ها - سیک ها و جوانان غرب زده را سیل وار به رستوران سه طبقه کشاند. انتقادگران مهاجم نیز وجود دارد .

مانگا گاندی از نزدیکان ایندیرا گاندی نخست وزیر فقید هند، در حمایت از حیوانات گفت: من مخالف مک دونالد هستم زیرا آنها بزرگ ترین قاتل گاو در جهان هستند. ما قاتل گاو را در هند لازم نداریم. اما مشتریها اعتنایی به این حرفها نکرده و هندیهای طرفدار ادویه، فقط از کم بودن گوشت ساندویچ شکایت دارند. دومین رستوران مک دونالد بعد از دهلی، در بمبئی دایر شد و در اولین روز به 12 هزار نفر سرویس داد .

عوامل شکست ناپذیری مک دونالد
مک دونالد در سه ماهه سوم 1996 با مباهات توانست 126 سه ماهه سودآوری متوالی، را اعلام کند. عوامل این موفقیتها عبارتند از :

  • منو و غذای ساده با کیفیت یکسان و هماهنگ در هزاران شعبه؛
  • تعیین معیار و استاندارد برای تمام جنبه های عملیاتی و نظارت مستمر بر ارائه خدمات، تمیزی و پاکیزگی؛
  • صمیمیت کارکنان علی رغم انبوه مشتریان و استفاده از تجهیزات انتقال غذا؛
  • تبلیغات سنگین به ویژه برای خانواده ها و بچه ها؛
  • تشخیص محورهای مناسب تبلیغ در بازار یعنی خانواده و بچه ها و جلب رضایت آنها با ارائه غذای باکیفیت به قیمت مناسب در بهترین محلهای شهر؛

در پایان 1996 برخلاف عملیات داخل آمریکا، عملیات خارجی موتور اصلی رشد شرکت محسوب شد و 47 درصد از فروش 30 میلیارد دلاری و 54 درصد سود را به دست آورد.


منبع: creativity.ir
کلیدها , مک دونالد


فری کثیف چگونه برند شد؟


محبوب ترین مغازه خیابان نیلوفر تهران ساندویچی فریدون یا همان «فری کثیف» است. صاحب این مغازه فریدون نام دارد و که سال هاست در این مغازه کوچک مشغول پیچیدن ساندویچ های خوشمزه است.

خیلی ها معتقدند که راسته غذاخوری ها و رستوران های شهر تهران در خیابان ستارخان است چراکه اگر هنگام وعده غذای شاما و ناهار گذرتان به این خیابان بیفتد با ترافیک عجیبی از اتومبیل ها روبرو می شوید. اما اگر کمی به سمت مرکز شهر و حتی کمی آنطرف تر بروید با خیابان شلوغ دیگری نیز روبرو می شوید که تنها به دلیل عریض تربودن خیابانش است که ترافیک و ازدحام کمتری دیده می شود وگرنه از نظر مشتری چیزی کمتر از رستوران های خیابان ستارخان ندارد.

اینجا همان خیابان نیلوفر یا عشقیار است که با وجود داشتن رستوران زیاد بیشترین مشتری های گرسنه مرکز شهر را مهمان خود می کند. البته حالا سال ها است که محبوب ترین مغازه این راسته، ساندویچی فریدون یا همان «فری کثیف» است. صاحب این مغازه شخصی به نام فریدون است که سال های زیادی در این مغازه کوچک مشغول پیچیدن ساندویچ های خوشمزه است و نه تنها راضی به بسط و گسترش این مغازه نیست بلکه معتقد است «کفتر آنجا تیر می خورد که دانه خورده است...»


قاعده اش این است که به رستورانی تمیز بروی و غذا بخوری و شاید هم در نهایت به این نتیجه برسی که غذایش خوب نبود اما چه می شود که نام رستورانی با صفت «کثیفم را بشنوی و بروی و کلی هم دنبالش بگردی؟ «فری کثیف» از همین نوع قواعد نانوشته است. درباره اینکه چرا ساندویچی فری کثیف تا این حد شلوغ است خیلی ها معتقدند که چه دلیلی می تواند داشته باشد جز اینکه خداوند به هر که بخواهد بی حساب عطا می کند. اما به نظر می رسد این قضاوت تا حد زیادی مطلق باشد راکه وقتی ذائقه تان به ساندویچ های خوشمزه این مغازه آشنا شود دیگر نمی توان صرفا اینگونه قضاوت کرد.

قصه فری کثیف را از هر کسی بپرسی چیزی برایت تعریف می کند و فری کثیف برای خود داستان ها دارد. قدیمی ترها می گویند قدیم ها فری کثیف مغازه ای بود قدیمی و کوچک و خود فری خان که عکس جوانی اش هم بالای سرش آویخته است به شغل شریف پول شماری مشغول بود.

کارگرهایش هم با لباس کثیف مشغول به کار بودند و به خاطر همین مغازه اش به فری کثیف معروف شد. دو مغازه بسیار کوچک و ساده و نه چندان غریب که بسیار نامرتب هستند. با نوری سفیدرنگ و معمولی و تجهیزاتی ساده و رنگ و رو رفته بدون آنکه لزوما کثیف باشد و بی آنکه آشپزخانه جدایی داشته باشد.


این ساده ترین تعریف از مغازه فری است. اینجا هر آنچه روی می دهد در مقابل چشم مشتری است. فضای ایستادن، راهبروی تنگی است که در آن بیش از دو نفر نمی توانند بایستند. غذا را در مقابل چشمان مردم گرسنه ایستاده در صف، طبخ می شود و شاید این منظره از سر رفتن حوصله مشتری منتظر جلوگیری می کند!

فریدون زنده است

«شما آدرس دفتر مجله تون رو بدید، من خودم که سهله، شناسنامم و زن و بچه ام می یارم شما ببینیدشون خوبه آبجی؟ بعدم اصلا ببینم از طرف کی زنگ می زنید هان؟ من فقط با روزنامه کیهان و اطلاعات مصاحبه می کنم. راستی اصلا من با شما حرفی ندارم بزنم... حالا بازم آدرستونو بدید ببینم چی می شه، نه آدرسم نمی خواهد اصلا بعدا زنگ بزن... خدا قوت بخت یارتون باشه...»

اینها حرف های آقا فریدون پای تلفن بود. ما فقط می خواستیم او را ببینیم و از او بپرسیم که چه شد مغازه اش به فری کثیف معروف شد اما حتی هنوز نگفته بودیم که درباره چه چیزی می خواهیم با او صحبت کنیم که او پشت سر هم حرف هایش را زد و بیشتر از این جواب نداد. بالاخره حضوری رفتیم سراغ آقا فریدون و ساندویچی اش که برای خیلی از پایتخت نشینان آشناست و بسیاری از شهرستانی ها هم وقتی گذرشان به تهران می افتد سری به آنجا می زنند.

ساعت 7 غروب بود و بهزاد پسر 33 ساله آقا فریدون پشت دخل نشسته بود. هنوز مشتری ها تک و توک بودند و تا ساعت اوج کار فرصتی باقی بود. خودمان را معرفی کردیم و حرف مان را زدیم. بهزاد گفت: «ایشون مصاحبه نمی کنن. فقط با ایران و همشهری حرف زدن و او قضیه فوت رو تکذیب کردن. با هیچ روزنامه دیگه ای هم حرف نمی زنن. اما من می گم شما آمده بودید. اگر می خواهید با خودش صحبت کنید 5/9 شب به بعد بیایین.»

شبیه یک نابغه ریاضی

ساعت 10 شب دوباره برگشتیم ساندویچی فریدون. حدود 15 نفری در صف بودند و چند نفری هم در پیاده رو مقابل مغازه ایستاده بودند. سرک کشیدم، پیرمردی لاغر با موهای سفید و صورت به عرق نشسته پشت دخل بود. پیراهن سفیدی که راه راه کمرنگ قهوه ای داشت تنش بود و کتش را از پشتی صندلی آویزان کرده بود. مقابلش دفتر صدبرگی بود که همه حساب و کتاب ها را خودش در آن می نوشت. سفارش ها را بدون هیچ کامپیوتر و دستگاهی بر روی آن دفتر و با خودکاری نیمه تمام حساب می کند.


آنچنان سریع قیمت ها را جمع می زند که گویا نابغه ریاضی است و روی حساب ها برای قاطی نکردنی آن با حساب مشتری بعدی خطی پررنگ می کشد، پول را می گیرد و همان لحظه بدون صدور فیش، آنچه خواسته اید را دست تان می دهد. یک بسته سیگار با یک فندک ارزان قیمت هم کنار دستش بود. روی دخل ساندویچی یک صندوق کوچک صدقات کنار ظرف نی و نمک جا خوش کرده بود که داخل آن کمتر اسکناس های درشت به چشم می خورد. ته مغازه جایی که در دیدرس همه باشد این جمله را بزرگ روی حصیری نوشته شده: «ساندویچی فریدون در هیچ جای جهان شعبه ندارد.»

سین جیم آقافری

توی خانه دست به سیاه و سفید نمی زنم

*آقا فریدون هیچ وقت به فکر نیفتادی اینجا را توسعه بدهی؟

کفتر آنجایی تیر می خورد که همان جا دون خورده. ما هم همین جا بزرگ شدیم و پا گرفتیم. با این مشتری ها بالا آمدیم و حاضر نیستیم اینجا را عوض کنیم.

*خبری از شعبه دیگر نیست؟

نه، فقط همین جاییم. به ما گفتند در آلمان و دوبی به اسم شما شعبه زده اند اما مال ما نیست. ما این اسم را ثبت هم کرده ایم. یک بار هم گفتند در اصفهان و کرمان شعبه زده اند که ما پیگیری کردیم، جمع کردند.

*آقا فریدون، شما در خانه هم غذا درست می کنید؟

به هیچ وجه. دست به سیاه و سفید نمی زنم.

*خودتان چه غذایی را بیشتر دوست دارید؟

والله ما با آبگوشت بزرگ شدیم. آبگوشت را هم از همه غذاها بیشتر دوست داریم. اما اینجا تو ساندویچی همبرگر و استیک هم زیاد می خورم.

*از این غذا، خانه هم می برید؟

بله، هفته ای دو شب.

*شب ها همیشه خودتان پای دخل می ایستید؟

بله، تا الان که 40 ساله خودم پای کار ایستاده ام. اگر خدا عمری بدهد تا زنده باشم باز هم خودم می ایستم.

*یعنی سفری؟ تعطیلاتی؟

هیچی. هیچ وقت سفر نمی روم. پنجشنبه جمعه ها اینجا غلغله است. همه زندگی و عشق من این ساندویچی است و همیشه پای کارم هستم. اگر پای کارت نباشی کارت رونق نمی گیرد. این هم یکی از رمزهاست.


سکوت آقای فست فود

شلوغی مغازه اجازه هیچ ابتکار عملی نمی داد. چاره ای نبود، در صف ایستادیم. 15 نفر جلوتر از ما همه سفارش هایشان را گرفتند و رفتند. رسیدیم جلوی دخل و گفتیم: «سلام آقای مهربانی. لطفا یه سیب زمینی و دوتا نوشابه.» وقتی نام فامیلش را شنید گوشش تیز شد. همین طور که روی دفتر 100 برگ مقابلش با خودکار بیک آبی، قیمت سفارش را می نوشت سرش را بلند کرد و نگاهی به ما انداخت. گفتیم از دفتر مجله آمده ایم با شما حرف بزنیم. بلند شد ایستاد رو به روی ما و گفت: «ما کاسبیم با هیچ جا هم حرف نمی زنیم.» تا خواستیم حرفی بزنیم مجال نداد، ظرف سیب زمینی و کیسه نایلونی که دوتا نوشابه کوچک داخلش بود داد و گفت به سلامت!


اسکناس را که دید گفت: «به خدا اگه پول بگیرم، برو به سلامت.» اصرار کردیم که محال است قبول کنیم و اصلا سب زمینی نمی خواهیم. آمده ایم با شما حرف بزنیم. گفت: «چه حرفی؟»
گفتیم می خواهیم بدانیم رمز موفقیت شما چیست؟ گفت: «فقط صداقت، رقابت سالم در کار و دروغ نگفتن به مشتری، همین.»

مشتری ها پشت سر ما به ردیف در آن ساندویچی کوچک 12 متری ایستاده بودند و با تعجب به این مکالمه گوش می کردند. ناچار شدیم دوباره برویم ته صف بایستیم. نیم ساعت دیگر گذشت و دوباره رسیدیم مقابل دخل اما این بار مشتری دیگری پشت سر من نبود. آقای فریدون مهربانی تا ما را دید بلند شد، ایستاد گفت: «اینجوری که نمی شود باید از قبل به من تلفن می زدین.» حس کردیم رضایت کمرنگی در صدایش هست. پارکبانی که مقابل مغازه ایستاده بود را صدا زد و به او گفت بگو داداشم بیاد پشت دخل.


با هیچ کس صنم ندارم

صاحب ساندویچی فریدون در خیابان عشقیار، سال 1319 در محله شاپور متولد شده است. دوست ندارد درباره جزئیات زندگی اش حرف بزند و آن تک و توک جمله هایی را که از دهانش پریده دوست ندارد چاپ کنیم. می گوید: «سال 71 کهع حدود نظارت صنفی را برداشتند کار ما رونق گرفت. قبل از آن باید ظهرها بعد از ساعت 2 می بستیم و می رفتیم خانه و بعدازظهر از 5/6 به بعد باز می کردیم تا 9 شب.

وقتی این قانون را برداشتند و اطراف ما چند تا ساندویچی دیگر هم باز شد افتادیم تو رقابت. بهخاطر اینکه رقابت سالم داشتیم آمدیم بالا. رمزش فقط همین است، صداقت داشتن در کار، دروغ نگفتن به مشتری، طمع نداشتن و جنس خوب دست مردم دادن. شما ببین من الان 40 سال است اینجا را باز کرده ام با قصاب و گوجه فرنگی فروش که مشتری دائمی شان هستم هیچ صنمی ندارم. وقتی می روم خرید با آنها خوش و بش نمی کنم یا پای بساط صبحانه شان نمی نشینم چون کیفیت کارم برای مهم تر است. خودم بالای سر قصاب می ایستم تا گوشتی که برای استیک می گیرم یک خال چربی نداشته باشد. اینها برایم خیلی مهم است.»

فریدون رنگ کلانتری را هم ندیده

فریدون صاحب دو پسر است. او 71 سال دارد و در حال حاضر به خاطر بیماری قلبی کمتر به مغازه خود رفت و آمد می کند اما همان چند شبی هم که می آید کافی است تا همه، حساب کار دست شان بیاید. کارکنان مغازه اش می گویند که معلوم نیست چگونه آدمی است. به ندرت پش می آید که بخندد، معمولا اخم می کند اما قلبی مهربان دارد. کارکنانش را از نظر مالی تا حد توانش و گاهی بیش از انتظار آنها تامین می کند. تناه وقتی روبروی مغازه شا یک صف طویل به چشم نمی خورد که او پشت میزش مشغول حساب و کتاب است. همه کارشان را به سرعت انجام می دهند و هیچ کس معطل نمی شود. تنها چیزی که سکوت سنگین او را می شکند و او را به یکباره از جا بلند می کند شنیدن نام فری کثیف از مشتریانش است همین یک کلمه برای به جوش آمدن او کافی است. او تعصب خاصی به مغازه و حرفه اش دارد.


پسر فریدون هم از پدر در مقابل نام های مختلفی که بر مغازه اش گذاشته اند به شدت طرفداری می کند: «نزدیک به 40 سال است که این مغازه تاسیس شده و پابرجاست و حتی یک روز هم در مغازه بسته نشده است. پدر در تمام عمرش رنگ کلانتری را هم ندیده و این اسم هایی را که درباره مغازه اش گفته می شود به خاطر رقبایی بود که همیشه داشته و چشم دیدن پیشرفت او را نداشته اند.» بهزاد – پسرش – می گوید: «پدرم ساعت 8 صبح بلند می شود و می رود قصابی، گوشت ها را تحویل می گیرد. یک نفر را هم گذاشته آنجا که در غیاب خودش نظارت کند گوشت استیک حتی یک خال چربی نداشته باشد. بعد می رود سراغ خرید کاهو و گوجه و ساعت 5/10 به بعد می آید اینجا می نشیند مشغول درست کردن سس می شود. چنان با آرامش و دقت این کار را انجام می دهد که نگو. در واقع با کارش عشق می کند. خیلی لذت می برد از اینکه دست پخت اش را مردم دوست دارند.»

راز سس را نمی گویم

از آقا فریدون می پرسیم: «راز این سس را می گویید؟ می گویید: «مگر دیوانه ام. اگر بگویم که دیگر هیچی باقی نمی ماند. تازه این سیس اصلی من نیست. اگر من سس اصلی ساندویچ و سس تند مخصوصم را درست کنم اینقدر اینجا ازدحام می شود که دیگر نمی توان کنترل کرد. همین جوری ببین چقدر ماشین اینجا می ایستد و خیابان شلوغ می شود.


اگر آن سس اصلی را درست کنم دیگر واویلا. تازه الان با روغن مایع سس درست می کنم. قدیم ها با روغن زیتون درست می کردم.» پسرش تعریف می کرد که رویال استیک و فیله مرغ، غذاهای ابداعی پدرش هستند که قبل از او هیچ کس در ایران نمی شناخته. خودش می گوید: «اول که فیله مرغ زدم بقیه ساندویچی ها فکر می کردند ماهی است. باورشان نمی شد فیله مرغ سرخ شده است. رویال استیک را هم خودم درست کردم. ژامبون و پینر را می گذارم روی استیک که هر جوانی حتی ورزشکارها را هم سیر می کند.»


شب های کثیف

*پنج شنبه شب ها، جمعه شب ها و هر شب و هر روز ظهر، مغازه فریدون پاتوق کسانی که به هر دلیلی اعم از خوشرنگی، کیفیت غذا و حتی گاهی هم به یاد قدیم ها و برای زنده کردن خاطرات گذشته و نه فقط خوب بودن غذا به آنجا می روند.

*مغازه فریدون جایی برای غذاخوردن ندارد و همه مجبورند یا کنار ماشین یا داخل ماشین (که اکثرا دارای ماشین های مدل بالا هستند) غذای خود را میل کنند. البته این نبود جا برای غذاخوردن باعث نارضایتی همه نیست و علیرضا 24 ساله که از پنج سالگی مشتری فریدون است از این قضیه بسیار ابراز رضایت می کند: «اینکه جایی برای غذاخوردن نداره خیلی بهتره، چون معلوم می شه ماشین های مدل بالا واسه کیه.»


*علی که به قول خودش تا حالا خیلی از معروف ها را در صف «فری کثیف» زیارت کرده می گوید: «فکرشو بکن که ماهایا پطروسیان به خاطر یه ساندویچ نیم ساعت وایسته تو خیابون!» او از دورانی که زیاد به مغازه فری می رفته حرف می زند: «برای اولین بار سال 77 به اونجا رفتم اون موقع ساندویچ هاش حرف نداشت طوری که مشتری اش شدم. غذاهایش به طور وحشتناکی پر از سس بود و کیفیت علای هم داشت. سیب زمینی هاش رو دیگه نگو. آن قدر به خاطرش رفتیم و اومدیم که با پسرش رفیق شدیم. توی تهرانپارس یه مدت پیتزافروشی زد که من تا حالا به خوشمزگی پیتزارهایش نخوردم. اونجا سالادش دقیقا اندازه پیتزاهاش بود اما الان کیفیت غذاش خوب نیست! هنوز هم به یاد قدیما اینجا می یام، حیت کیفیت سیب زمینی هم افت کرده، باید به یاد گذشته اینجا اومد اما نباید انتظار کیفیت غذا را داشت.»

*همه کسانی که برای خرید غذا به مغازه فریدون آمدند از یک چیز به شدت گله مدند و آن اینکه سیب زمینی را بدون غذا نمی دهد، درصورتی که اکثر مشتریانش سیب زمینی را به تنهایی، یک وعده غذا می دانند.


*زمانی که از چرایی انتخاب اسم کثیف می پرسیم در صف طویل مغازه زمزمه هایی شروع می شود: «من از منبعی شنیدم چون قبل از انقلاب گوشت غیرمجاز سرو می کرده به فری کثیفه معروف شده. ولی فکر کنم دروغه!» یا «تو جوونیاش می گن لات بوده و به خاطر اخلاق تند و بدش اول به فردی کثیف معروف شده.» مهرداد 34 سله هم توصیه می کند بعد از گذراندن صف طویل مغازه فریدون به هیچ وجه صاحب مغازه را با اسم فری و مخصوصا کثیف صدا نزنید چراکه او عبرت گرفته است: «یک بار تو همین صف بودم که یکی موبایلش زنگ می زنه و بعد از سلام و علیک می گه الان تو «فری کثافتم.» از بخت بدشم خود فریدون تو مغازه بوده و با او فرد دست به یقه می شه.»

*اگر بخواهیم براساس نظر مشتریان درباره بهترین ساندویچ های فریدون نتیجه ای بگیریم به این لیست می رسیم: ساندویچ های ویژه مخصوص، رویال استیک، همبرگر، رویال هات داگ و قارچ سوخاری.